در استشفای عارفانه در طریق اهل وجد گوید.
ساقیا جام دگر لبریز کن
آتش ما را ز آبی، تیز کن
تا خرد، ثابت بود بر جای خویش
مدعا را پرده میگیرد به پیش
سرخوشم کن ز آن به جان پروردهها
تا توّهم را بسوزم، پردهها
مست گردم، رشتهای آرم به دست
قصۀ مستان که گوید غیر مست؟