ای بیخبر از وفای دیگر
هر دم چه کنی جفای دیگر
ما را بجز از هوای عشقت
در سر نبود هوای دیگر
برروی دل او فتاده بس دل
درکوی تو نیست جای دیگر
راحت بودم اگر چه هر دم
از دوست رسد بلای دیگر
امروز مرا ز نور رویت
افزود بدل صفای دیگر
تا چند بود فراق و وصلت
آن بهر من این برای دیگر
جز درد تو جان دردمندم
جانا چکند دوای دیگر
بالای تو هر بلا که بخشد
آن هست مرا عطای دیگر
چون نور مرا بجز لقایت
منظور نشد لقای دیگر
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
مرغ دل من ز جای دیگر
می خواست زند نوای دیگر
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.