بیا ساقی بیار آن جام می را
زلالی بخش درد آشام می را
زمان گل بگلشن تا که باقیست
منه از کف زمانی جام می را
ز خم جز غلغل مینا که آرد
به بزم می کشان پیغام می را
بغیر از خواجگان مصطب عشق
کسی نادیده لطف عام می را
بتی دارم که پیش لعل میگونش
نشاید برد هرگز نام می را
بریزد خون بکامش ساغر می
ز کامش تازه سازد کام می را
بجز نور علی ساقی مستان
که در آغاز دید انجام می را؟
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.