تن رها کن همچو ما جانی طلب
جان و تن در باز و جانانی طلب
درد اگر داری بیا دردی بنوش
از طبیب درد درمانی طلب
خاطر مجموع اگر خواهی بیا
حلقه زلف پریشانی طلب
اعتباری نیست بر دور جهان
رو سر خود گیر و سامانی طلب
تا بکی باشی به بند این و آن
این وآن بگذار و عرفانی طلب
خوش درآ در میکده رندانه وار
نزد سید ذوق رندانی طلب
بر در میخانه چون نور علی
کفر را بگذار و ایمانی طلب
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
تن رها کن همچو ما جانی طلب
جان و تن در با زو جانانی طلب
خاطرِ جمعی اگر خواهی بیا
حلقهٔ زلف پریشانی طلب
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.