دوش آمد ببر آن ساقی مهوش ما را
ساغری داد از آن باده بیغش ما را
گر مشوش نه دل شیفتگان خواست چرا
زلف آشفته او کرد مشوش ما را
آتشی داد کز آن باده بدن شعله کشید
خرقه زهد و ریا سوخت در آتش ما را
خانه پر نقش و نگار ار نبود باکی نیست
سینه از نقش و نگار است منقش ما را
مطرب از نور علی خوش غزل نغز بخوان
که زگفتار خوشش دل شده سرخوش ما را
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.