بسکه بجان باشدم از غم جانانه سوز
ز آه دلم می جهد بارقه خانه سوز
سوزد اگر عالمی آه شرربار من
کی فتد از شورشم در دل جانانه سوز
بس بدل و دیده ام جلوه کند برق غم
اشگ روانم شده آتش کاشانه سوز
باز ز مینای ناز ساقی محفل گداز
ریخت به پیمانه ام باده پیمانه سوز
اهل حرم را زند آتش حسرت بجان
گر بفروزد رخی آن بت بتخانه سوز
زیندل سوزان که شد با غم تو آشنا
شعله کشد تا بکی آتش بیگانه سوز
نور علی آنکه هست شمع محبت فروز
کیست که جوید خبر از دل پروانه سوز
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.