گنجور

برای پیشنهاد تصاویر مرتبط با اشعار لازم است ابتدا با نام کاربری خود وارد گنجور شوید.

ورود به گنجور

 
نورعلیشاه

کردم چه از لا رخ سوی الا

دیدم مبین خود را در اسما

دادم چو ساقی آنجام باقی

از پای تا سرگشتم همه لا

نا اسم و رسمی نه وضع و شکلی

اینجا یکی شد اسم و مسما

چون تو الف سان گردی جریده

گردد عیانت یکتائی ما

تا تو نشینی ایمن به ساحل

کی در کف آری دری ز دریا

خود را ز ساحل در بحر افکن

بنگر در اصداف آن دریکتا

نور علی شد در دل چه تابان

از تهمت تن دل شد مصفا