گنجور

برای پیشنهاد تصاویر مرتبط با اشعار لازم است ابتدا با نام کاربری خود وارد گنجور شوید.

ورود به گنجور

 
حکیم نزاری

شب دگرباره رفت با سرکار

کرد بر یک جواب صد انکار

«کای به جور و ستم شده مشهور

به تو نزدیک بوده و ز تو دور

خاصه و عامه را وبال و هلاک

که کند اعتماد بر ناپاک؟

دود بی‌بهره از تو و تاریک

بایدش سوخت چون شود نزدیک

تشنگان را بسی به تفت و به تاب

کشته‌ای در طریق حج بی‌آب

تو که در دشت کربلا دیدی

که چه می‌رفت و می‌پسندیدی

گشتی آن روز یار اهل سعیر

دشت و صحرا بتافتی چو اثیر

قصد فرزند مصطفی کردی

با پیمبر چنین وفا کردی‌

چه توقع کند ز مهر تو کس‌؟

یادگار این منافقی ز تو بس»

 
 
 
عنصری

چون بیامد بوعده بر سامند

آن کنیزک سبک زبام بلند

برسن سوی او فرود آمد

گفتی از جنبشش درود آمد

جان سامند را بلوس گرفت

[...]

مسعود سعد سلمان

چیست آن کاتشش زدوده چو آب

چو گهر روشن و چو لؤلؤ ناب

نیست سیماب و آب و هست درو

صفوت آب و گونه سیماب

نه سطرلاب و خوبی و زشتی

[...]

ابوالفرج رونی

ثقة الملک خاص و خازن شاه

خواجه طاهر علیک عین الله

به قدوم عزیز لوهاور

مصر کرد و ز مصر بیش به جاه

نور او نور یوسف چاهی است

[...]

سنایی

ابتدای سخن به نام خداست

آنکه بی‌مثل و شبه و بی‌همتاست

خالق الخلق و باعث الاموات

عالم الغیب سامع الاصوات

ذات بیچونش را بدایت نیست

[...]

وطواط

الترصیع مع التجنیس

تجنیس تام

تجنیس تاقص

تجنیس الزاید و المزید

تجنیس المرکب

[...]