آمد به برم یار و شبیخون آورد
بر دست گرفته جام گلگون آورد
گفتم که مگر به خویشتن باز آیم
یکباره مرا زخویش بیرون آورد
|
غیرفعال و فعال کردن دوبارهٔ حالت چسبانی نوار ابزار به بالای صفحات |
|
راهنمای نوار ابزار |
|
پیشخان کاربر |
|
اشعار و ابیات نشانشدهٔ کاربر |
|
اعلانهای کاربر |
|
ادامهٔ مطالعه (تاریخچه) |
|
خروج از حساب کاربری گنجور |
|
لغزش به پایین صفحه |
|
لغزش به بالای صفحه |
|
لغزش به بخش اطلاعات شعر |
|
فعال یا غیرفعال کردن لغزش خودکار به خط مرتبط با محل فعلی خوانش |
|
فعال یا غیرفعال کردن شمارهگذاری خطوط |
|
کپی نشانی شعر جاری در گنجور |
|
کپی متن شعر جاری در گنجور |
|
همرسانی متن شعر جاری در گنجور |
|
نشان کردن شعر جاری |
|
ویرایش شعر جاری |
|
ویرایش خلاصه یا برگردان نثر سادهٔ ابیات شعر جاری |
|
شعر یا بخش قبلی |
|
شعر یا بخش بعدی |
آمد به برم یار و شبیخون آورد
بر دست گرفته جام گلگون آورد
گفتم که مگر به خویشتن باز آیم
یکباره مرا زخویش بیرون آورد
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این بیت شاعر از ورود یار به نزد خود سخن میگوید که با شبیخون و surprise به سراغش آمده و جامی از شراب گلگون به دست دارد. شاعر در دل میگوید که شاید بتواند به خود برگردد، اما ناگهان یار او را از خود جدا میکند و به حالت دیگری در میآورد.
هوش مصنوعی: دوست من به دیدنم آمد و با خود یک جام شراب سرخ به همراه داشت.
هوش مصنوعی: گفتم شاید یک بار به خودم برگردم، اما در کمال تعجب، خودم مرا از خودم دور کرد.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
نوروز مهین جم همایون آورد
چون فرخ مهرگان فریدون آورد
هرکس بجهان رهی دگرگون آورد
مردی و وفا و جود فضلون آورد
جان روی به عالم همایون آورد
وز چون و چگونه دل به بیچون آورد
آن راز که تاکنون همی بود نهان
از زیر هزار پرده بیرون آورد
عشق آمد و بر دلم شبیخون آورد
از دیده ز دل سرشک گلگون آورد
دل را به کفش ندادم به خوشی
تا لاجرمم ز دیده بیرون آورد
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.