ای دلِ درمانده به حبس وطن
لافِ سرا پردهی بالا مزن
ما و منِ توست حُجُب در میان
این حُجُباتِ من و ما برفکن
ورنی در قطعِطریقِ کمال
نیست حجابی بتر از ما و من
دعویِاخلاص و محبت مکن
پس چو مرایی به ریا جان مکن
یا برو و پس روی او مکن
یا کمِ جان گیر و برستی ز تن
یا به مقاماتِ محبت در آی
یا سرِ خود گیر و زما بر شکن
در رهِ اخلاص مبین کفر و دین
در صفِ عشّاق مبین مرد و زن
بوشِ عطا میکنی ای اصلِبخل
لاف صفا میزنی ای دُردِ دَن
شخص ز همسایگیات در عذاب
روح ز هم خانگیات در محن
با که توان گفت که من سال و ماه
در چه عذابم ز دلِ خویشتن
مغز تهی کردم و رمز آشکار
هیچ نه سِر ماند به من نه عَلَن
آری اگر چند صدف شد تهی
کم نشود قیمتِ دُرّ عَدَن
قصّه چه گویم که به جان آمدهست
کار نزاری ز دلِ پر فتن
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این شعر، شاعر به دل درمانده و گرفتار در وطن اشاره میکند و میگوید که نباید به ظواهر تعصب ورزید و باید از حجب و حیاهای کاذب رهایی یافت. او تأکید میکند که در مسیر کمال، هیچ چیزی نباید مانع پیشرفت انسان شود و نه دعوی اخلاص و محبت باید کرد. شاعر از بیحالی و عذابهای درونی سخن میگوید و روح انسان را در عذاب میبیند. او در نهایت، از اهمیت خلوص نیت و رهایی از بندهای ظاهری و نفاق میگوید و به عشق و محبت واقعی اشاره میکند.
هوش مصنوعی: آی دل نالان، به خاطر وابستگی به سرزمین خود، فریاد نزن و خود را در محدودیتها و دلتنگیها محبوس نکن.
هوش مصنوعی: ما و تو فاصلهها و موانعی داریم که بین ما قرار گرفتهاند. این موانع را از میان بردار.
هوش مصنوعی: هیچ چیز به اندازه خودخواهی و عدهای از ماها نمیتواند مانع رسیدن به کمال باشد.
هوش مصنوعی: دعویِ صداقت و عشق نکن، زیرا اگر خود را نشان بدهی و به ریا پردازی، از جانت مایه نگذار.
هوش مصنوعی: یا برو و برنگرد، یا اگر میخواهی بمانی، کمکم جان بگیر و از بدن رها شو.
هوش مصنوعی: به محبت و عشق بپیوند یا خودت را از من جدا کن و راه خود را برگزین.
هوش مصنوعی: در مسیر صداقت و عشق، به تمایز میان کفر و دین یا مرد و زن توجه نکن.
هوش مصنوعی: تو از بخشش بویی به مشام میرسانی، اما در حقیقت، خود را به عنوان فردی سخاوتمند معرفی میکنی در حالی که در واقعیتی، کردار و رفتار تو نشان از بخالت دارد.
هوش مصنوعی: دوستت ممکن است از نزدیکترین همسایهات در رنج باشد و روح تو نیز از همراهی با کسی که در کنار توست، در سختی و مشکل به سر ببرد.
هوش مصنوعی: با چه کسی میتوانم صحبت کنم که من سالها و ماهها در عذابی از دل خودم هستم؟
هوش مصنوعی: من از هر گونه علم و دانشی خالی شدم و هیچ رازی برایم نه مخفی مانده و نه آشکار.
هوش مصنوعی: حتی اگر صدفی خالی و بیارزش شود، ارزش گوهر درون آن همچنان کاهش نمییابد.
هوش مصنوعی: چه داستانی را بگویم که دل نزار و پر از درد، کارش به جانم رسیده است.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
لقمهای از زهر زده در دهن
مرگ فشردش همه در زیر غن
عمر چگونه جهد از دست خلق
باد چگونه جهد از بادخَن
سروبنان کنده و گلشن خراب
لاله ستان خشک و شکسته چمن
بسته کف دست و کف پای شوغ
[...]
دی به سلام آمد نزدیک من
ماه من آن لعبت سیمین ذقن
بازنخی چون سمن و با تنی
چون گل سوری به یکی پیرهن
تازان چون کبک دری برکمر
[...]
ای ملک شیردل پیل تن
صفدر لشکرشکن تیغ زن
خسرو مسعود سعود فلک
بر سر تاج تو شده انجمن
دولت در خدمت و در مدح تو
[...]
نیک برنج اندرم از خویشتن
گم شده تدبیر و خطا کرده ظن
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.