گنجور

 
حکیم نزاری

ما متقیان توبه کاریم

در شوره حبوب توبه کاریم

هر هفته به شیوه ای و شکلی

طوفانی و فتنه ای برآریم

گه حلقه ی کعبه ی مناجات

بگرفته به دست زینهاریم

گه بر سر کوجه ی خرابات

سر پای برهنه می گساریم

می جفت حلال ماست مطلق

در سترش از آن نگاه داریم

در گردن ما حقوق دارد

حق است که باز می گزاریم

تا دست به دست عشق دادیم

انگشت نمای روزگاریم

تا سر به وفا برهنه کردیم

از دست بداده اختیاریم

هیهات نزاریا که بی دوست

ایام به هرزه میگذاریم

برخیز که رستخیز برخاست

بی هوده نشسته در چه کاریم ؟

 
 
 
گنجور را از دست هوش مصنوعی نجات دهید!
عطار

ما مرد کلیسیا و زناریم

گبری کهنیم و نام برداریم

دریوزه گران شهر گبرانیم

شش‌پنج‌زنان کوی خماریم

با جملهٔ مفسدان به تصدیقیم

[...]

شاه نعمت‌الله ولی

ما عاشق چشم مست یاریم

آشفتهٔ زلف بیقراریم

سرمست می الست عشقیم

شوریدهٔ چشم پر خماریم

آئینهٔ روشن ضمیریم

[...]

مشاهدهٔ ۱ مورد هم آهنگ دیگر از شاه نعمت‌الله ولی
شمس مغربی

ما مست و خراب چشم یاریم

آشفته زلف آن نگاریم

از روی نگار همچو مویش

سودا زدگان بیقراریم

چون چشم خوشش همیشه مستیم

[...]

اسیری لاهیجی

ما مست شراب وصل یاریم

وز هر دو جهان خبر نداریم

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه