ما متقیان توبه کاریم
در شوره حبوب توبه کاریم
هر هفته به شیوه ای و شکلی
طوفانی و فتنه ای برآریم
گه حلقه ی کعبه ی مناجات
بگرفته به دست زینهاریم
گه بر سر کوجه ی خرابات
سر پای برهنه می گساریم
می جفت حلال ماست مطلق
در سترش از آن نگاه داریم
در گردن ما حقوق دارد
حق است که باز می گزاریم
تا دست به دست عشق دادیم
انگشت نمای روزگاریم
تا سر به وفا برهنه کردیم
از دست بداده اختیاریم
هیهات نزاریا که بی دوست
ایام به هرزه میگذاریم
برخیز که رستخیز برخاست
بی هوده نشسته در چه کاریم ؟
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: شاعر در این شعر به ویژگیهای متقیان و توبهکاران اشاره میکند. آنها همواره در حال توبه و بهبود خود هستند و با هر هفته، مشکلات و فتنههای جدیدی را تجربه میکنند. آنها در محافل معنوی و روحانی شرکت میکنند و برای ورود به عالم عشق و وفا آمادهاند. شاعر تأکید میکند که عشق و ارتباط با خداوند باعث میشود که آنها احساس بیاختیاری کنند و روزهای بیدوستی را بیمعنا بدانند. در نهایت، شاعر دعوت به قیام و فعالیت میکند و از بیتحرکی و بیعملی هشدار میدهد.
هوش مصنوعی: ما افرادی با ایمان و متقی هستیم که در شرایط سخت و دشوار، به توبه و بازگشت به سوی حق میپردازیم.
هوش مصنوعی: هر هفته به نحوی، تنشی و آشوبی به راه میاندازیم.
هوش مصنوعی: گاهی حلقه ی کعبه را برای مناجات و دعا در دست میگیرم، ولی به خودم میگویم که مراقب باش.
هوش مصنوعی: گاهی اوقات بر سر کوچههای خرابات، با پاهای برهنه مشغول خوشگذرانی و نوشیدن هستیم.
هوش مصنوعی: شراب حلال ما باید همیشه در پنهانی نگه داشته شود.
هوش مصنوعی: در رابطه ما چیزهایی وجود دارد که باید به آنها اهمیت بدهیم و به همین خاطر باید آنها را به رسمیت بشناسیم و از آنها عدول نکنیم.
هوش مصنوعی: وقتی که به عشق روی آوردیم و دلدادگی کردیم، در چشم روزگار به نمادی خاص تبدیل شدیم.
هوش مصنوعی: ما به خاطر وفای خود، خود را از هر گونه حجاب و پوششی آزاد کردیم و اکنون دیگر اختیاری از خود نداریم.
هوش مصنوعی: دوست عزیز، دور از تو، روزها به بطالت و بیهدفی میگذرد.
هوش مصنوعی: برخیز و بپا خیز، چرا که قیامت برپا شده است. بیجهت نشستهایم و در چه کاری مشغولیم؟
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
ما مرد کلیسیا و زناریم
گبری کهنیم و نام برداریم
دریوزه گران شهر گبرانیم
ششپنجزنان کوی خماریم
با جملهٔ مفسدان به تصدیقیم
[...]
ما عاشق چشم مست یاریم
آشفتهٔ زلف بیقراریم
سرمست می الست عشقیم
شوریدهٔ چشم پر خماریم
آئینهٔ روشن ضمیریم
[...]
ما مست و خراب چشم یاریم
آشفته زلف آن نگاریم
از روی نگار همچو مویش
سودا زدگان بیقراریم
چون چشم خوشش همیشه مستیم
[...]
ما مست شراب وصل یاریم
وز هر دو جهان خبر نداریم
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.