کاش برون آمدی یوسف ما از نقاب
تا به ملامت حسود بیش نکردی خطاب
نی چه حدیث است نی ما که و یوسف کدام
شب پره و احتمال در نظر آفتاب
کیست که انگیخت باز در همه آفاق شور
چیست که افتاد باز در همه خلق اضطراب
مطرب داوود لحن بر سر من کن سماع
ساقی عیسی نفس بر کف من نه شراب
تیغ چو آب از قفا زود ببیند رقیب
بی هده در خون ما چند نماید شتاب
حاسد بدبخت را با روش ما چه کار
گو قصب خویشتن دور بر از ماهتاب
ای که به تلقین عقل غیبت ما میکنی
جهل مرکب تو را می فکند در عذاب
دام شیاطین منه بر سر کوی ملک
رو به فضولی مکن خانه ی بختت خراب
تیغ زبان می کشی در حرم پادشاه
جان بدهی عاقبت سر نبری زین طناب
طاعت جزوی و بس کوثر و باقی طمع
تشنه بسی شد فرو در طلب این سراب
ما اگر از شرب مِی باز نداریم دست
نزد تو باشد خطا زان که ندانی صواب
نعمت دارالبقا گر تو نخواهی مخواه
دولت کشف الغطا گر تو نیابی میاب
بر چو منی گر شراب نیست حلال ای عجب
بر تو وبال است نان بر تو حرام است آب
عاشق یوسف نه ای عیب زلیخا مکن
آتش غیرت مدم جان نزاری متاب
نغمه ی داوود بس گوش و حدیث رقیب
یوسف بنشسته پیش چشم زلیخا و خواب
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: شاعر در این شعر از یوسف و زلیخا صحبت میکند و به غیبت یوسف و حسادتهایی که در اطرافش رخ میدهد، اشاره میکند. او میخواهد که یوسف از پشت نقاب بیرون بیاید تا حسودان به او ملامت نکنند. شاعر درباره احساسات و آشفتگیهایی که وجود دارد، سخن میگوید و به شوق و اشتیاق دیگران برای دیدن یوسف اشاره میکند. او نغمهپرداز و ساقی را به موزیک و شراب دعوت میکند و درباره خطر حسادت و عواقب آن هشدار میدهد. همچنین به عواقب زبانبهزبان کردن اسرار و عدم آگاهی از حقایق اشاره کرده و تاکید میکند که عشق واقعی نباید با حسادت همراه باشد. نغمههای داوود و خوابهای یوسف در مقابل زلیخا نیز تمثیلهایی از عشق و آرزوهای ناپایدار انسانهاست.
هوش مصنوعی: ای کاش یوسف ما از پشت پرده بیرون میآمد تا حسودان به ما بیش از این خرده نمیگرفتند.
هوش مصنوعی: این بیت به نوعی به سوالاتی عمیق و وجودی اشاره دارد. شاعر از ما میخواهد تا به تفکر دربارهی حقیقتها و معانی عمیق زندگی بپردازیم. او به دنبال پاسخهایی برای سوالات پیچیده است که وجود انسان، عشق، و زیبایی را در بر میگیرد. در واقع، مانند یوسف در داستانهای که به خاطر زیباییاش مشهور شده، شاعر این زیبایی و حیرت را در لحظات مختلف زندگی جستجو میکند و از ما میخواهد که به دقت به اطراف و به زندگی خود نگاه کنیم.
هوش مصنوعی: چه کسی باعث شده است که در سراسر جهان هیجانی به وجود آید؟ چه علت و عاملی است که دوباره در دل همه مردم اضطراب و نگرانی ایجاد کرده است؟
هوش مصنوعی: ای نوازندهی داوود، نوا را بر سر من بزن و ای ساقی عیسی، نفس خود را بر سر من بریز، نه اینکه شراب بیاوری.
هوش مصنوعی: تیغ مانند آب از پشت سر به سرعت به دشمن مینگرد، در حالی که بیهوده در خون ما تا چه اندازه شتابان عمل میکند.
هوش مصنوعی: حسود بیچاره، با شیوه من چه کاری میتوانی بکنید، در حالی که من و ماهتاب از یکدیگر دور هستیم.
هوش مصنوعی: ای کسی که با آموزش دادن به دیگران، عدم حضور ما را توجیه میکنی، نادانی تو باعث میشود که در عذاب گرفتار شوی.
هوش مصنوعی: در دام فریب و وسوسههای شیاطین نیفت، در کوی دلخواه خود مقیم شو و به کارهای بیفایده نپرداز که بالت ممکن است به خطر بیفتد.
هوش مصنوعی: برای به خطر انداختن جان خود در گردش در دنیای پر خطر، ممکن است در نهایت با خودت مواخذه کنی که چرا به این کارها پرداختهای و سر خود را در خطر انداختهای.
هوش مصنوعی: پیروی و عبادت ناچیز است و در مقابل، جوشش و سر زندگی در جستجوی چیزی بزرگ و معنوی، مانند تلاش برای پیدا کردن آب زلال با وجود تشنگی زیاد، به نظر میرسد. بسیاری از افراد در پی یافتن این طراوت و تازگی هستند، ولی آنچه در دسترس شان است چیزی جز سراب نیست.
هوش مصنوعی: ما اگر از نوشیدن شراب دست برنداریم، تقصیر توست چون نمیدانی چه درست و چه نادرست است.
هوش مصنوعی: اگر تو نعمت جاودانی را نخواهی، نخواه. و اگر قادر به دریافت نعمتهای الهی نیستی، آن را نپذیر.
هوش مصنوعی: اگر کسی مثل من (که در حال نوشیدن شراب هستم) نتواند شراب را حلال بداند، تعجبی ندارد که نان و آب نیز برای تو حرام شود.
هوش مصنوعی: عاشق یوسف نباش; بدگویی زلیخا را نکن. تو آتش غیرت را روشن نکن، که جان من را به خطر میاندازد.
هوش مصنوعی: آوای دلنواز داوود به گوش میرسد و داستان رقیب یوسف در برابر زلیخا، بهنوعی در خواب و خیال او نقش بسته است.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
بر کف من نه نبید، پیشتر از آفتاب
نیز مسوزم بخور، نیز مریزم گلاب
میزدگان را گلاب باشد قطرهٔ شراب
باشد بوی بخور، بوی بخار کباب
تا که ز حُوت آمدست سوی حَمَل آفتاب
گوهر سفته است خاک صندل سوده است آب
بر سر گل بلبل است بر لب طوطی شراب
در گلوی فاخته است ساخته چنگ و رباب
یا سید المکرمات بابک خیرالمآب
کفی مغیث الوری کفک فی کل باب
ای به صفا برده گوی سایه تو ز آفتاب
زهره زهره شد ز آتش تیغ تو آب
جودک یوم العطا بأسک یوم العذاب
[...]
زد نفس سر به مهر صبح ملمع نقاب
خیمهٔ روحانیان کرد معنبر طناب
شد گهر اندر گهر صفحهٔ تیغ سحر
شد گره اندر گره حلقهٔ درع سحاب
صبح فنک پوش را ابر زره در قبا
[...]
در تتق ابر شد، باز رخ آفتاب
همچو بناگوش یار در خم زلف بتاب
مهر سیه پیرهن ابر سپید پریش
هندوی کافور موی ترک معنبر نقاب
خانقه صوفیان بر گه ز بس اقحوان
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.