تو ملامت مکن ای مدّعی اینک سر و سنگ
چه تفاوت کند آن را که نه نام است و نه ننگ
این نه آن آتشِ تیزست که بنشاند آب
وین نه آن آهنِ سخت است که بگدازد زنگ
برنگردیم به سنگ از درِ آن سیم اندام
می بیارید که ما توبه شکستیم به سنگ
ای که چشمانِ چو آهویِ تو کشته ست مرا
تا کی از دستِ رقیبت که بلاییست پلنگ
گو بکن جور که در خاطرِ ما مهر نه کین
گو بزن تیغ که از جانبِ ما صلح نه جنگ
تا به گوشت رسد از بادِ صبا زمزمه ای
همه شب نالۀ من تیز گرفته ست آهنگ
این بلایی ست نه بالا و قیامت نه قبا
که نه بر قامت سروست و نه بر قدّ خدنگ
ای خوش آن شب که به خلوت بنشینیم به هم
تو قدح بر کف و من در سرِ زلفت زده چنگ
در فراقت به شکایت غزلی می گویم
زار چون زیر و تو با زاریِ من ساخته چنگ
آن محال است که گویند نزاری کرده ست
تو به از مطرب و می یا کند از شاهدِ شنگ
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این متن شعر از شاعری است که به بیان احساسات عاشقانه و دردهای ناشی از عشق میپردازد. شاعر میگوید که ملامت دیگران برای او اهمیتی ندارد و تفاوتی بین عذابهای ناشی از عشق و نام و ننگ وجود ندارد. او به احساسات شدید خود اشاره میکند و میگوید که هیچ چیز نمیتواند عشق و اشتیاقش را کم کند. شاعر به یاد روزهایی میافتد که در خلوت با معشوقش نشستهاند و به آرزوی بازگشت به آن لحظات فکر میکند. در نهایت، او به این که عشق و غمهایش را نمیتوان با هیچ چیز دیگری عوض کرد، تأکید میکند.
هوش مصنوعی: ای مدعی، تو حق نداری ملامت کنی؛ امروز سر و سنگ هیچ تفاوتی ندارند، زیرا آنچه مهم است، نه نام و شهرت است و نه ننگ و خفت.
هوش مصنوعی: این آتش، آن آتشی نیست که بتواند آب را به آرامی درآورد و این هم آن آهن سختی نیست که زنگ را ذوب کند.
هوش مصنوعی: به آنجا برنمیگردیم، چون از درِ معشوقه زیبا برای ما پیام آوردهاند که ما نذر و عهد خود را شکستهایم.
هوش مصنوعی: ای کسی که چشمانت مرا مانند آهویی به عشق کشته است، تا کی باید از دست رقیبت که مانند بلایی خطرناک است، فرار کنم؟
هوش مصنوعی: بگو کاری کن که در دل ما محبت باشد نه دشمنی. بزن شمشیر، چرا که از سمت ما صلح است نه جنگ.
هوش مصنوعی: باد صبحگاهی به آرامی صدای نالهام را به گوشت میرساند، در حالی که تمام شب، نالهام به شدت و قوت ادامه داشته است.
هوش مصنوعی: این درد و مشکل، نه ناشی از قیامتی بزرگ است و نه مربوط به پوشش و زینت ظاهری؛ زیرا بر قامت سروهای بلند و نیز بر قامت تیرهای بلند هیچ یک از این بلایا وجود ندارد.
هوش مصنوعی: چه شب خوبی خواهد بود زمانی که در خلوت کنار هم بنشینیم؛ تو لیوان را در دست داری و من در حالی که به موهایت دست میزنم، ساز میزنم.
هوش مصنوعی: در دوری تو به شکایت اشعاری با دل شکسته و زار میسرایم، چون تو از این ناامیدی و اندوه من آگاه هستی و با حال ناگوار من سازگاری.
هوش مصنوعی: این غیرممکن است که بگویند نزار دست به چنین کارهایی زده است. تو از مطرب و می و همچنین از زیبای شنگ بهتر هستی.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
بر کش ای تُرک و بیکسو فکن این جامه جنگ
چنگ بر گیر و بنه درقه و شمشیر از چنگ
وقت آن شد که کمان افکنی اندر بازو
وقت آنست که بنشینی و برداری چنگ
دشمن از کینه بر آمد به کمینگاه مرو
[...]
دو سعادت به یکی وقت فراز آمد تنگ
یکی از گردش سال و یکی از شورش جنگ
ما از این هر دو به شکر و به ثنا قصد کنیم
زانکه انده شد و شادی سوی ما کرد آهنگ
ماه نوروز دگر بار به ما روی نمود
[...]
برکش ای ترک بر اسب طرب و شادی تنگ
که زمستان شد و نوروز فراز آمد تنگ
باد نوروزی با باغ همی صلح کند
من و تو هر دو چرا بیهده باشیم به جنگ
سبز رنگ است ز سبزه سر کوه و لب جوی
[...]
ای سنایی نشود کار تو امروز چو چنگ
تا به خدمت نشوی و نکنی قامت چنگ
سر سرهنگان سرهنگ محمد هروی
که سر آهنگان خوانند مر او را سرهنگ
آنکه روی همه هشیاران آمد به شتاب
[...]
عشق اگر باز گرفتی ز گریبانم چنگ
خونِ دل برمژه از دیده نبودی آونگ
رنگ پوشیدم و هم رنگ نمی شد با من
هم بینداختمش نه منم اکنون و نه رنگ
تا دل و دیده نخواهند و نبینند به کس
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.