گنجور

 
حکیم نزاری

تو ملامت مکن ای مدّعی اینک سر و سنگ

چه تفاوت کند آن را که نه نام است و نه ننگ

این نه آن آتشِ تیزست که بنشاند آب

وین نه آن آهنِ سخت است که بگدازد زنگ

برنگردیم به سنگ از درِ آن سیم اندام

می بیارید که ما توبه شکستیم به سنگ

ای که چشمانِ چو آهویِ تو کشته ست مرا

تا کی از دستِ رقیبت که بلاییست پلنگ

گو بکن جور که در خاطرِ ما مهر نه کین

گو بزن تیغ که از جانبِ ما صلح نه جنگ

تا به گوشت رسد از بادِ صبا زمزمه ای

همه شب نالۀ من تیز گرفته ست آهنگ

این بلایی ست نه بالا و قیامت نه قبا

که نه بر قامت سروست و نه بر قدّ خدنگ

ای خوش آن شب که به خلوت بنشینیم به هم

تو قدح بر کف و من در سرِ زلفت زده چنگ

در فراقت به شکایت غزلی می گویم

زار چون زیر و تو با زاریِ من ساخته چنگ

آن محال است که گویند نزاری کرده ست

تو به از مطرب و می یا کند از شاهدِ شنگ

 
 
 
گنجور را از دست هوش مصنوعی نجات دهید!
فرخی سیستانی

بر کش ای تُرک و بیکسو فکن این جامه جنگ

چنگ بر گیر و بنه درقه و شمشیر از چنگ

وقت آن شد که کمان افکنی اندر بازو

وقت آنست که بنشینی و برداری چنگ

دشمن از کینه بر آمد به کمینگاه مرو

[...]

مسعود سعد سلمان

دو سعادت به یکی وقت فراز آمد تنگ

یکی از گردش سال و یکی از شورش جنگ

ما از این هر دو به شکر و به ثنا قصد کنیم

زانکه انده شد و شادی سوی ما کرد آهنگ

ماه نوروز دگر بار به ما روی نمود

[...]

امیر معزی

برکش ای ترک بر اسب طرب و شادی تنگ

که زمستان شد و نوروز فراز آمد تنگ

باد نوروزی با باغ همی صلح کند

من و تو هر دو چرا بیهده باشیم به جنگ

سبز رنگ است ز سبزه سر کوه و لب جوی

[...]

سنایی

ای سنایی نشود کار تو امروز چو چنگ

تا به خدمت نشوی و نکنی قامت چنگ

سر سرهنگان سرهنگ محمد هروی

که سر آهنگان خوانند مر او را سرهنگ

آنکه روی همه هشیاران آمد به شتاب

[...]

حکیم نزاری

عشق اگر باز گرفتی ز گریبانم چنگ

خونِ دل برمژه از دیده نبودی آونگ

رنگ پوشیدم و هم رنگ نمی شد با من

هم بینداختمش نه منم اکنون و نه رنگ

تا دل و دیده نخواهند و نبینند به کس

[...]

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه