ز پندار خود رهبری بر مساز
مرو ای برادر چنین بر مجاز
اگر روی داری به روی محق
به بتخانه حق است کردن نماز
وگر با خود از خود بری چون مسیح
سر سوزنی از تو جویند باز
به خود ناقصی کاملی کن طلب
ز من بشنو ای بیخبر مُخِّ راز
مکن هیچ اضداد را تربیت
که عنبر نسازد کسی از پیاز
ز دروازهٔ شهر دنیا به خود
برون کی توانی شدن بیجواز
به صبح هدایت توانی رسید
به انوار روز از شب دیرباز
که من تا ز ظلمت برون آمدم
بسی روز کردم شبان دراز
نزاری به پای هوا و هوس
دویدی بسی در نشیب و فراز
کنون از تک و پوی ایمن شدی
مرو بیش ازین در پی حرص و آز
طمع بگسل و بیش از این وا مگیر
ز دامان امید دست نیاز
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به معنای هوشیاری و خودآگاهی اشاره دارد و warns از پیروی از افکار نادرست و غیر حقیقی. شاعر به برادرش میگوید که نباید دل به چیزهای بیاساس بسپارد و اگر به حقیقتی میخواهد روی آورد، باید در مسیر درست قدم بردارد. او همچنین به این مفهوم اشاره میکند که انسان باید خود را از شهوت و حرص دور کند و به دنبال کمال و دستیابی به حقیقت باشد. در نهایت، با تاکید بر اهمیت دست کشیدن از طمع و امید به چیزهای غیرواقعی، شاعر به سوی روشنایی و هدایت رهنمون میشود.
هوش مصنوعی: ای برادر، از تصورات خود رهبری نکن و از مسیر حقیقی خارج نشو.
هوش مصنوعی: اگر به محبوبی توجه داری، باید در خانهٔ او بندگی و عبادت کنی.
هوش مصنوعی: اگر مانند مسیح از خود فاصله بگیری، حتی سر سوزنی از وجودت را هم جستجو خواهند کرد.
هوش مصنوعی: خود را به کمال برسان و از من درخواست کن، ای بیخبر، رازها را بشنو.
هوش مصنوعی: هیچ وقت سعی نکن آدمهای مخالف یا متفاوت را به یکدیگر نزدیک کنی، چون هیچکس نمیتواند از یک پیاز عطر خوشی مثل عنبر بسازد.
هوش مصنوعی: از دروازهٔ شهر دنیا خارج شدن نیاز به اجازه و مجوز دارد، آیا میتوانی بدون آن مجوز خارج شوی؟
هوش مصنوعی: با رسیدن صبح، میتوان به روشنی روز دست یافت و از تاریکی شب گذشته عبور کرد.
هوش مصنوعی: من وقتی از تاریکی بیرون آمدم، روزهای طولانی زیادی را شبانگاه به سر بردم.
هوش مصنوعی: سراسر زندگیات را به دنبال آرزوها و خواستههای زودگذر دویدی و در مسیرهای پرچالش و سخت گذراندی.
هوش مصنوعی: حالا که از دغدغه و تلاش فراوان آسوده خاطر شدهای، دیگر به دنبال طمع و زیادهطلبی نرو.
هوش مصنوعی: امید و آرزو را رها کن و از این بیشتر به دامان آن نچسب، تا از گرفتاریها رهایی یابی.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
پدید آمد از دور چیزی دراز
سیه رنگ و تیره تن و تیز تاز
ترا هست محشر رسول حجاز
دهنده بپول چنیوت جواز
کزین پس ایا دل به دنیا مناز
که عزش عذابست و نازش نیاز
دو سرو سهی را به یک بوستان
بپرورد در شادکامی و ناز
ابی آن که ز آن هر دو آمد گناه
[...]
چو آمد گه زادن زن فراز
بکشکینه گرمش آمد نیاز
رهانندهٔ روز شمار از گداز
دهنده به پول چینود جواز
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.