آمد بهار و کرد جهان مشکبار باز
ای باد مشکبار که آمد بهار باز
از نو بهار من چه خبر میدهد صبا
گو شرح باز ده ز گلستان یار باز
از راه لطف بندگیای گو ز من ببر
هر گه که میشود به سوی آن دیار باز
در گوش گویدش که به چشمان مست خویش
از ما نسیم زلف معنبر مدار باز
از عقل برکنارم و با عشق در میان
تا کی کشم به کام دلش در کنار باز
گفتم که باز بر سر کاری شود دلم
بیزارم از دلی که نیاید به کار باز
ای دل چه کار با سرم آوردهای دگر
تا خود کجا رسد سر و کارم به یار باز
دوران هجر کی به سرآید که طالعم
افکند در مجاهده انتظار باز
گل وعده داد باز که خواهم جمال داد
در انتظار وعدهٔ اویم ز یار باز
با گل مباز عشق نزاری چو عندلیب
گر عاشقی معاینه با نوک خار باز
خون ریختن قاعده کردهست چشم او
کی خو کند طبیعت ترک از شکار باز
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
ساقی بیار باده که آمد بهار باز
شد صحن بوستان چو عذار نگار باز
ساقی به روی گل قدحی پر کن و ببخش
کو اعتبار عمر که آید بهار باز
گل در چمن چو شاهد ما لاله برفروخت
[...]
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.