بلای عشق تو ناگه ز در درآمد باز
مدار دور سلامت مگر سرآمد باز
حُبوب مهر تو در کشت زار سینهٔ من
برست و تخم پراکند و در برآمد باز
خدنگ غمزهٔ تو بر دلم به نسبت حال
هزار بار زهر بار خوشتر آمد باز
دلم اگر چه برفت از ستیز تو یک چند
ولی به عجز چو خسرو ز شکر آمد باز
گمان مبر که ز کویت دل ستمکش من
به ترّهات رقیب ستم گر آمد باز
رقیب گو به ملامت مبالغت میکن
مرا چه غم چو دل آرام در برآمد باز
گذشت نوبت هجران نزاریا خوش باش
که دور وصل و زمان طرف درآمد باز
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
خیال دوست به چشم من اندر آمد باز
هوای عشق دگر باره در سر آمد باز
کشیده غمزه او لشکر و ولایت صبر
خراب کرد که غوغای کافر آمد باز
سبک سوار من از کوی فتنه سر بر کرد
[...]
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.