به هیچ بندگیی گرچه نیستم در کار
تو شرطِ بنده نوازیِ خود فرو مگذار
ز جنسِ عیب و هنر نیست آدمی خالی
من ارچه بی هنرم هم نظر دریغ مدار
جزاین گناه ندارم که دوست می دارم
تورا و گرنه به جایِ خودست استغفار
وگر جریمه ای از بنده در وجود آمد
به زلّتی نتوان شد ز دوستان بی زار
ز من زمانه بگردید و روزگار گذشت
وگر تو نیز عنایت دگر کنی زنهار
تو در کنارِ من انصاف را چنان باشی
که در میانِ خَزَف عِقدِ لؤلؤ شه وار
ولی چو هستم از اوّل عزیز کردۀ تو
عزیز کردۀ خود را چنین مگردان خوار
درست شد که ز من بر شکسته ای آری
به روزگارِ عنایت چنین نبود قرار
چو نی نزار شده ست از درِ ملامت نیست
اگر بنالد و زاری کند نزاریِ زار
از آستانۀ شاهِ جهان چنین محروم
تنی مریض و دلی مبتلا زهی سر و کار
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
اگر گل آرد بار آن رخان او، نه شگفت
هر آینه چو همه میخورد گل آرد بار
به زلف کژ ولیکن به قد و قامت راست
به تن درست ولیکن به چشمکان بیمار
مدیح تا به بر من رسید عریان بود
ز فرّ و زینت من یافت طیلسان و ازار
چنین نماید شمشیر خسروان آثار
چنین کنند بزرگان چو کرد باید کار
به تیغ شاه نگر، نامهٔ گذشته مخوان
که راستگویتر از نامه تیغ او بسیار
چو مرد بر هنر خویش ایمنی دارد
[...]
قوی کننده دین محمد مختار
یمین دولت محمود قاهر کفار
چو بازگشت به پیروزی از در قنوج
مظفر وظفر و فتح بر یمین و یسار
هنوز رایتش از گرد راه چون نسرین
[...]
فغان ز دست ستمهای گنبد دوار
فغان ز سفلی و علوی و ثابت و سیار
چه اعتبار بر این اختران نامعلوم
چه اعتماد بر این روزگار ناهموار
جفای چرخ بسی دیده اند اهل هنر
[...]
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.