کسانی که ما را ندانستهاند
زبانها به ما درکشانستهاند
دورویی حوالت به ما میکنند
عداوت بدان جا رسانستهاند
ندانستهای آنکه مردان حق
تصرف در اکوان توانستهاند
ز هر دو جهان سوزناکان عشق
دل و جان خود را رهانستهاند
چه گویی در ایشان که رخش جهاد
به کون و مکان در جهانستهاند
نیارست مجنون به خویش آمدن
مرا هم ز من واستانستهاند
عفاریت اگر آدمی صورتند
حقیقت به مردم نمانستهاند
بگو بال منکر برون آورند
خیالی که در سر نشانستهاند
نزاری به مقصد کسانی رسند
که مقصود خود را ندانستهاند
منه بر عنان گروهی عنان
که بیهوده مرکب دوانستهاند
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.