گنجور

 
حکیم نزاری

چه خواهی دید جز خود را گرت در پیش بنشاند

به چشم خود کسی او را تواند دید نتواند

خیال محض می دانی چه باشد ، خویشتن بینی

نمی داند که نادان است و پندارد که می داند

در آن معرض که مردان خدا بین اند خودبین را

به یک جو بر نمی آید اگر صد جان برافشاند

ارادت چیست تسلیم و مسلم کیست ؟ مستغرق

به طوفانت دهد تسلیم و وز تکلیف برهاند

در آن کشتی نشین یارا در آن دریای بی پایان

که نه بیمش ز طوفان است و نه موجش بگرداند

نه بر ساحل نه بر دریا قضا دیگر نخواهد شد

توکل بر خدا چون ناخدا کشتی فرو راند

ز کثرت در گذر ار نه ابالیس از تو نشکیبد

به رغبت جان بده ار نه عزازیل از تو بستاند

من و تو مشترک باشد موحد کی شود مشرک

مگر وقتی که لوح من علیها فان فرو خواند

اگر خواهی که جمله حشر و نشر بشناسی

نزاری را طلب تا او قیامت با تو بشناسد