ترا خود رسمِ دل داری نباشد
جز آیینِ جفا کاری نباشد
ازین ها به بده ما را کزین ها
که با ما می کنی یاری نباشد
مکن با اهلِ دل نا التفاتی
عزیزان را دلِ خواری نباشد
تو خود انصاف ده تا خاطرِ یار
نیازارند اغیاری نباشد
نمی دانی که اندر مذهبِ عشق
گناهی چون دل آزاری نباشد
میانِ دوستان آزار باشد
ولیکن رسمِ بیزاری نباشد
به زور و زر بر آید کارِ عاشق
نزاری را به جز زاری نباشد
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
ز عاشق زارتر زاری نباشد
ز کار او بتر کاری نباشد
ترا کز نیکوان یاری نباشد
مرا نزد تو مقداری نباشد
نباشد دولت وصلت کسی را
وگر باشد مرا باری نباشد
ترا گر کار من دامن نگیرد
[...]
ز مرگم گرچه تیماری نباشد
گلی را سوختن کاری نباشد
تو را با آخرت کاری نباشد
وزان بر جان تو باری نباشد
دگر عاشق بدین زاری نباشد
بدین خواری و غمخواری نباشد
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.