وقتی ز ما یاد آمدی هر هفته یی آن ماه را
اکنون ملال خاطرش بر ما ببست آن راه را
بی جرم غیرت میکند ور نیز جرمی کرده ام
هم چشم دارم کز کرم بردارد آن اکراه را
گر می کشد عین رضا ور نیز می بخشد روا
بر خون و مال بندگان حکم است و فرمان شاه را
عاشق ببودی جان بده تسلیم گرد و سر بنه
دست تصرف زین قبل در جان رسد دل خواه را
با اعتماد صابری با عشق کردم کافری
در پیش صرصر راستی وزنی نباشد کاه را
عشق جهان آشوب را بر هر طرف کافتد گذر
بانگ شبیخون برزند غارت کند بُن گاه را
بر مسندِ مصرِ دلم بنشست چون یوسف وشی
یعنی که بی مسند نشین رونق نباشد گاه را
قدرش نداند کس چو من یا چون زلیخا عاشقی
آری نباشد حاصلی از قدرِ یوسف چاه را
گفتم نزاری را مکن با زورمندان امتحان
بر شاخ بالا دسترس کمتر بود کوتاه را
اکنون ندامت میبرد جان میکند خون میخورد
یارا ندارد لاجرم از دل برآرد آه را
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر درباره عشق و احساسات عمیق انسانی است. شاعر به یاد عشق قدیمیاش میافتد و از ملال و درد جدایی سخن میگوید. او به احساس غیرت و وفاداری به معشوق اشاره میکند و به سختیهایی که در این راه تحمل کرده است، میپردازد. عشق، برای او یک آشوب عاطفی است که گرچه دردآور است، اما زیبا و عمیق هم هست. شاعر از مقایسه خود با دیگرانی مانند یوسف و زلیخا یاد میکند و به ناچیز بودن فهم دیگران از عشق واقعی اشاره میکند. در نهایت، او از ندامت و عذاب وجدانی که از این تبعید عاطفی میکشد، سخن میگوید و احساساتی چون اندوه و بیتابی را به تصویر میکشد.
هوش مصنوعی: وقتی به یاد ما افتی، هر هفته مانند آن ماه روشن و زیبا بود، اما حالا حسرت و اندوهی که به دل ما نشسته، آن مسیر شاد را بست.
هوش مصنوعی: هرچند که من بیدلیل و با غیرت رفتار میکنم، اگر هم گناهی کردهام، امید دارم که او به لطف خود، آن اجبار را از من دور کند.
هوش مصنوعی: اگر چه ممکن است که خداوند با رضایت خود کسی را بگنجاند و یا او را ببخشد، اما در نهایت، تصمیمگیری درباره خون و مال بندگان بر عهده شاه و فرمانروایی اوست.
هوش مصنوعی: اگر عاشق هستی، جان خود را فدای محبوب کن و تسلیم او شو. دست از کنترل بر خود بردار و اجازه بده که دلخواهت به جانت برسد.
هوش مصنوعی: با اعتماد به صبر، عشق را به کفر تبدیل کردم. در مقابل طوفان حقیقت، چیزی از کاه وزن ندارد.
هوش مصنوعی: عشق در جهان، هر طرف که پیش رود، باعث ایجاد شور و هیجان میشود. مانند صدای حملهای که در شب بلند میشود و هر چیزی را در مسیرش غارت میکند، حتی ریشه و بنیادها را نیز از بین میبرد.
هوش مصنوعی: دل من به مانند سرزمین مصر است و او همچون یوسف بر آن نشسته است. این به این معناست که بدون وجود او، دلم رونق و جلا نخواهد داشت و همیشه دچار خمودگی خواهد بود.
هوش مصنوعی: هیچکس جز من یا زلیخا نمیتواند ارزش یوسف را درک کند؛ زیرا عشق واقعی به او نتیجهای ندارد، جز چاه.
هوش مصنوعی: به دیگران گفتم که نباید به زورمندان تکیه کرد، چرا که امتحان کردن آنها در شرایط سخت، مثل تلاش برای رسیدن به شاخهای بلند است که در دسترس نیست و در نهایت ممکن است به نتایج بدی منجر شود. باید به چیزهای کوچکتر و قابل دسترستر توجه کرد تا موفقیت بیشتری حاصل شود.
هوش مصنوعی: در حال حاضر، احساس پشیمانی او را آزار میدهد و جانش به تنگ آمده است. او نمیتواند تحمل کند و در نتیجه، از دلش آههای ناتوانی برمیآید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
گیسو برید و شد فزون مهرش منِ گمراه را
گم کرده ره داند بلی قدرِ شبِ کوتاه را
گو شام هجران همدمان باری به فریادم رسند
از آتش پنهان من خود دل بسوزد آه را
خاکِ رهت را اشک اگر با خون بیامیزد مرنج
[...]
از بیم دریا کی کنم ترک این ره کوتاه را
من خود به امّید خطر خوش کردهام این راه را
در وادی عشق و جنون منّت مکش از رهنمون
ره مینماید بوی خون گم کردگان راه را
پست و بلند این سفر هموار شد بر بیخبر
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.