گنجور

برای پیشنهاد تصاویر مرتبط با اشعار لازم است ابتدا با نام کاربری خود وارد گنجور شوید.

ورود به گنجور

 
حکیم نزاری

مگر صبا برساند سلام یارو را

وگرنه با که بگویم حکایت او را

چو اعتماد نمانده ست جهل باشد اگر

محل راز کنم دوستان بد گو را

نه یار با من و نه دل چگونه بی دل و یار

توان برید به تکلیف راه اردو را

بیا شبی و در آغوش و در کنارم گیر

که بیش طاقت ازین نیست بی تو سعدو را

کسی که جان و دل و هوش ما با اوست

چگونه باز توانیم کرد ازو خو را

به جان تو که نزاری دگر به دیده و دل

نه زشت را متقبل شود نه نیکو را