وداع یار گرامی نمی توانم کرد
که احتمال سفر زار وناتوانم کرد
زدوستان شفیقم که می رسد فریاد
ز دست دل که دگر باره داستانم کرد
ز کارنامه افعال دل یکی این است
به اعتبار که صد بار قصد جانم کرد
نه سهو می کنم از دست دل نه می نالم
که پای بند بلا یار مهربانم کرد
کنار من چو صدف پر شده ست تا به میان
ز بس نثار که چشم گهر فشانم کرد
مجال صبر ندارم ز روی خویش و عقل
هزار بار درین ورطه امتحانم کرد
مگر مربی فطرت چو پرورش می داد
به جای مغز محبت در استخوانم کرد
خرد شبی به تفرج در آمد از در ما
دمی ز دور تماشای دل ستانم کرد
چو بازدید مرا گفت حق به جانب تست
برو که بر تو ملامت نمی توانم کرد
رقیب دوست چو دشمن به کار ما برخاست
روا نداشت که ساکن شوم روانم کرد
ز شهر گفت نزاری چنان روان کنمت
که اعتبار کنند از تو وچنانم کرد
چو باد می روم اکنون اگر چه یک چندی
زمانه معتکف خاک استانم کرد
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: شاعر در این ابیات به احساس درد و جدایی از یار گرامیاش میپردازد و بیان میکند که نمیتواند با این جدایی کنار بیاید. او از وضعیت اشکالهای دل و نابسامانیهای روحش میگوید و به یاد دوستانش که فریاد رسا دارند، میافتد. شاعر همچنین به تأثیر عشق و محبت بر جانش اشاره میکند و اینکه این عشق، در زندگیاش تغییراتی به وجود آورده است. او از زحمات و دشواریهای عاشقیاش سخن میگوید و به تلاشش برای تحمل این بلاها اشاره دارد. در نهایت، به رفتن خود به سوی یار و آشفتگی ناشی از این دوری اعتراف میکند و اظهار میدارد که تحت فشار احساساتش، در دنیا همچون باد در حرکت است.
هوش مصنوعی: من نمیتوانم وداع کنم با یار عزیزم، زیرا احتمال سفر او مرا بسیار ناتوان و ناراحت کرده است.
هوش مصنوعی: به دوستانم میگویم که از درد دل به ستوه آمدهام و دوباره داستان تلخی در زندگیام پیش آمده است.
هوش مصنوعی: دل من از کارنامهاش تنها به یک دلیل به یاد میآورد که صد بار برای جانم خطر ایجاد کرده است.
هوش مصنوعی: من نه از روی خطا از دل خود غافل میشوم و نه از درد و رنجی که دارم شکایت میکنم، چرا که عشق و بلاهای ناشی از آن، مرا به محبت دوستیام وابسته کرده است.
هوش مصنوعی: کنار من، مثل صدفی پر از گوهر شده است، به خاطر اینکه چشمانم را از شدت اشک زلال پر کردهام.
هوش مصنوعی: من دیگر نمیتوانم صبر کنم و تحملم تمام شده است، و عقل هزار بار مرا در این آزمون مورد آزمایش قرار داده است.
هوش مصنوعی: آیا ممکن است که مربی سرشت من به جای اینکه احساس محبت را در ذهنم بگنجاند، آن را در وجودم بافته باشد؟
هوش مصنوعی: روزی، خرد به تفریح و گشت و گذار از خانهی ما بیرون رفت و لحظهای از دور به تماشای دل من پرداخت.
هوش مصنوعی: وقتی مرا دید، گفت حق با توست، برو که نمیتوانم تو را سرزنش کنم.
هوش مصنوعی: رقیب دوست به ما آسیب زد و اجازه نداد آرام بگیرم، بلکه من را به زحمت انداخت.
هوش مصنوعی: نزار میگوید: من تو را به گونهای میبرم که دیگران به تو اعتماد کنند و او نیز به همین شکل مرا برد.
هوش مصنوعی: همچون باد در حال حرکت هستم، حتی اگر مدتی طولانی در این دنیا به عنوان کسی که در خاک است زندگی کرده باشم.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
تو آفتابی و شوق تو ناتوانم کرد
نمیرسد بتو دستم چه میتوانم کرد
چه همت است ز جانبخشی فلک بر من
که چون تو آفت (جانرا) بلای جانم کرد
ز نرگس تو چگویم که تا سخن کردم
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.