جهان پرفتنه از جانانهٔ ماست
فلک سرمست از پیمانهٔ ماست
تپان مرغ دل اندر بر ملک را
به بوی دام کاه و دانهٔ ماست
اگرچه از همه اکوان برون است
چو هست اندر درون هم خانهٔ ماست
خردمندان نه مرد این حدیثند
در این ره عقل کل دیوانه ی ماست
اگر تو طالب گنج نهانی
بیا کین گنج در ویرانهٔ ماست
به شب خورشید اگر حاضر ندیدی
بیا بنگر که در کاشانهٔ ماست
چه خورشید آن که خواهد شمع گردون
که گوید کمترین پروانهٔ ماست
عیان مطلوب و ما محجوب هیهات
حجاب از نفس نامردانهٔ ماست
برادر کآشنای کوی او نیست
برادر نیست او بیگانهٔ ماست
نزاری نقد وقت خویش را باش
سخن های دگر افسانهٔ ماست
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
گر از ما زلّتی آید هم ا زماست
فراموشیِ ما ازحجّت ماست
اگر کام تو آزار دل ماست
بحمدالله دل ما دوستکام است
حدیث دوستی حرفی معماست
ز میل و مهر اسمی بی مسماست
ولیی باز کو عبدالسلام است
تجلی از سلامش بر مدم است
بگو از همت این هیأت ماست
که در این فصل پیدا می شود ماست
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.