شب مفارقت و روز هجر و تنهایی
که را بود به چنین شب دل شکیبایی
اگرچه از شب دیجور خود گرفته ترست
ملالت سوزندگانِ شیدایی
چه سود کان بت یوسف جمالِ بی رحمت
خبر ندارد از این ماتم زلیخایی
بسوخت آتش حسرت مرا و قوّت نیست
که در فراق بنالم ز ناتوانایی
چگونه بار جدایی کشم به پشتی صبر
مرا که پشت دو تا میشود ز یکتایی
همان به است که در کُنج خانه بشینم
ز دست سرزنش دوستان هر جایی
به عاقلان نکنم رغبت از ملالت طبع
خوش است صحبت دیوانگان سودایی
کنون که توبه شکستم درست میگویم
چه بیم پرده دری و چه بیم رسوایی
نزاریا چو شکر میدهی جگر می خور
که هم شکر خور مایی و هم شکر خایی
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: شعر بیانگر حسرت و اندوه شاعر در شب مفارقت و تنهایی است. او از درد و رنج جدایی مینالد و به بیاحساسی محبوبی که از غصهاش خبر ندارد اشاره میکند. احساس ناتوانی در بیان این درد و بار جدایی بر دوش او به شدت سنگینی میکند. شاعر ترجیح میدهد در گوشهای بنشیند تا مورد سرزنش دیگران قرار نگیرد و به جنون و دیوانگی پناه میبرد. در پایان، او از توبهاش و نشانههای عشق و وابستگی صحبت میکند و به نوعی تناقض در احساساتش اشاره میکند.
هوش مصنوعی: در شب جدایی و در روز تنهایی، چه کسی میتواند در چنین شبی دلش را تحمل کند؟
هوش مصنوعی: با وجود اینکه شب تاریک و غمانگیز است، اما هنوز دلخستگی و خستگی عاشقان شیدا بیشتر از آن احساس میشود.
هوش مصنوعی: چه فایدهای دارد که او زیبایی یوسف را میبیند، در حالی که از غم و اندوه زلیخا هیچ اطلاعی ندارد؟
هوش مصنوعی: آتش حسرت در درونم زبانه میکشد و از شدت درد و غم، دیگر نیرویی برای شکایت و ناله در فراق ندارم.
هوش مصنوعی: چطور میتوانم بار جدایی را تحمل کنم در حالی که صبر من مرا خسته کرده و برایم سنگین شده است؟ درد جدایی آنقدر عمیق است که تحملش برایم دشوار شده است.
هوش مصنوعی: بهتر است که در گوشهای از خانه بمانم تا از سرزنشها و ملامتهای دوستان در هر جا دور باشم.
هوش مصنوعی: من به عاقلان علاقهمند نیستم، زیرا صحبت کردن با دیوانگان عاشق برایم دلپذیرتر است.
هوش مصنوعی: حالا که تصمیم به نافرمانی گرفتم، با صداقت صحبت میکنم. دیگر از فاش شدن رازها و رسوایی نمیترسم.
هوش مصنوعی: وقتی که شیرینی و محبت به کسی میدهی، باید مراقب باشی که خودت هم آسیب نبینی، چون هم باید از محبت او لذت ببری و هم خود را در معرض خطر قرار ندهی.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
مشابهیابی بر اساس وزن و قافیه
گرفتمت که رسیدی بدانچه میطلبی
گرفتمت که شدی آنچنان که میبایی
نه هر چه یافت کمال از پیش بود نقصان
نه هر چه داد، ستد باز چرخ مینایی؟!
بزلف مشکی، جانا، بچهره دیبایی
چو تو نباشد، دانم، کسی بزیبایی
مرا تو گویی: در هجر من شکیبا شو
کرا بود ز چنین صورتی شکیبایی ؟
زبان ببندی و هر ساعت از حدیث مرا
[...]
بر من آمد دوش آن در چشم بینائی
ز بهر جستن تدبیر رای فردائی
هرآنچه داشت بدل راز پیش من بگشاد
بلی چنین سزد از یکدلی و یکتائی
چه گفت گفت بخواهم شدن ز تو یکچند
[...]
کریم بار خدایا به ما توبه شائی
غریب نیست اگر بر همه ببخشائی
اسیر و عاجز و بیچاره و گنهکاریم
نهاده گوش به امر تو تا چه فرمائی
به درگه تو چه خیزد ز ما و طاعت ما
[...]
بزرگوارا در انتظار بخشش تو
نمانده است مرا طاقت شکیبائی
سه چیز رسم بود شاعران طامع را
نخست مدح و دوم قطعه تقاضائی
اگر بداد سوم شکرا اگر نداد هجا
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.