دوزخِ دنیاست تاویلِ فراقِ آن جهانی
با تو بر گفتیم یارا تا بدانی گر ندانی
قیمتِ یاران ندانستیم و قدرِ همنشینان
فوت کردیم ای دریغا روزگارِ زندگانی
ز ابتدا تا با که شد هم راه توفیقِ محبت
ما ندانستیم باری قدر قدرِ یار جانی
حَبَّذا اوقاتِ مهجورانِ دایم در حضورش
هر که غایب شد ز خود دارد حضورِ جاودانی
پرده بازییی که میآرد برون هر دم زمانه
حقّه ی دیگر پر از اعجوبه ی آخِر زمانی
رخت میباید سبک بر بستن و تحویل کردن
میفزاید حرص و آزِ ما امانی بر امانی
مخطی و ساهی ندارند اختیاری در مسالک
آدمی ایمن نباشد از قضایِ آسمانی
عاقبت جان در سرِ دنیا کنی مشتاب ای دل
تا نپنداری که چیزی یافتهستی رایگانی
یک جهت شو تا دهندت بر سریرِ سد ره جایی
هر چه بیرون آمد از این چارچوبِ استخوانی
تو نمیآیی برون از خانهء پندار و مالک
زود بر چیند ز قصر و منظرت فرش و اوانی
با دلِ پر کینه و نفسِ تهی و نفسِ ناقص
مُهر بر لب نه نزاری چند لاف از مهربانی
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
اقبلا هذا مکانی منعما لولا زمانی
اسمعی یا نور عقلی صوت قلبی من لسانی
ماه رویا گرچه رشک مهر و ماه آسمانی
چند با ما کینه ورزی تا کی از نامهربانی
قادری بر ناتوانان میتوانی مرحمت کن
بار هجران کی توانم برد با این ناتوانی
زندگانی نیست بی رویِ تو و جان کندن است این
[...]
گر بدینصورت، که هستی، صرف خواهد شد جوانی
راستی بر باد خواهی داد نقد زندگانی
کی بری ره سوی معنی؟ چون تو از کوتاه چشمی
صورتی را هرکجا بینی درو حیران بمانی
راه دشوارست و منزل دور و دزدان در کمینگه
[...]
گر پدر را ای پیر چون کودکان بابا نخوانی
گوشهٔ ابرو بکش بر وی که تا نامش بدانی
شد بهار و ساحت گلشن گرفت از نوجوانی
داد اموات چمن را خضر ابراز مهربانی
از محیط «کیفُ یحیی الارض» آب زندگانی
کرد قمری جا به شاخ سرو بهر زند خوانی
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.