چنان به روی خود آشفته کرده ای ما را
که گل بنانِ چمن بلبلانِ شیدا را
قیامتی دگرآخر به فتنه برمفزای
مکن به سرمه سیه چشمِ شوخِ شهلا را
مبند زیور و زر بر چو سیم گردن و گوش
چه احتیاج به آرایه روی زیبا را
مگر به غارت و قتل آمدی از آن سوی آب
ازین طرف چو برانداختی بخارا را
بترس اگرچه بلندی زدود سینه ی خلق
که دود هرچه برآمد گرفت بالا را
دلم به روی تو تا دیده برگشاد ببست
به چار میخ وفای تو هفت اعضا را
پدر طبیب بیاورد تا مگر به علاج
برون کند ز دماغ بخار سودا را
به طعنه گفتم اگر من منم نباید برد
به هرزه این همه زحمت طبیب دانا را
به جان دوست اگر زنده گردد افلاطون
که اقتداست بدو جمله ی اطبا را
مگر به فضل خدا ورنه هیچ ممکن نیست
که چاره یی بود این درد بی مدوا را
رها کنید مرا در بلای عشق که کس
به دم شکال نکرده است نا شکیبا را
نزاریا به قضا ده رضا چو ممکن نیست
که از کمند بلا مخلصی بود مارا
عنان به عشوه مده عشق باز و عشرت کن
به روی یار موافق خلاف اعدا را
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر درباره عشق و دردهای ناشی از آن صحبت میکند. شاعر بیان میکند که جذابیت و زیبایی معشوق او را به شدت تحت تأثیر قرار داده و به حالت آشفتهای دچار شده است. او از معشوق میخواهد که از آرایشهای اضافی بپرهیزد و به سادگی خودش را نشان دهد. شاعر با استفاده از تشبیهات مختلف، به این نکته اشاره میکند که عشق میتواند انسان را به قهری و دلیری سوق دهد و حتی میتواند مشکلات جدی به بار آورد. او همچنین به درمان و آرزوی رهایی از درد عشق اشاره دارد و به این نتیجه میرسد که بهتر است در عشق رها شود زیرا هیچ درمانی برای آن وجود ندارد. در نهایت، او از معشوق میخواهد که به عشق بازی و لذت پردازد و به مخالفت با دشمنان ادامه دهد.
هوش مصنوعی: تو به قدری وضعیت خود را نابهسامان کردهای که باعث شدهای ما هم چون بلبلان عاشق در چمن، به حالت غمناکی و شگفتی بیفتیم.
هوش مصنوعی: هرگز بر آتش فتنهها ندمید، زیرا زیبایی چشمهای دلفریب و شیطنتآمیز را با زهر سیاه نابود نکنید.
هوش مصنوعی: ظرافت و زیبایی جواهرات و زرق و برق طلا به گردن و گوش نیازی ندارد؛ زیبایی واقعی در درون است و نیازی به تزئینات ظاهری نداریم.
هوش مصنوعی: آیا برای دزدیدن و کشتن از آن سوی آب آمدهای؟ چرا در این طرف، بخارا را نابود کردی؟
هوش مصنوعی: بترس زیرا اگرچه توانستهای صدای بلند جمعیت را خاموش کنی، اما هر چه دود از پایین برمیخیزد، باز هم به سمت بالا میرود.
هوش مصنوعی: دل من وقتی به روی تو باز شد، تمام وجودم را به چهار میخ وفای تو سپردم و هر هفت عضو بدنم را به تو عرضه کردم.
هوش مصنوعی: پدر طبیب را آورد تا شاید با درمان، بخار سودا را از دماغ خارج کند.
هوش مصنوعی: به طعنه گفتم که اگر من واقعاً خودم هستم، نباید این همه زحمت دکتر ماهر را به هدر برم.
هوش مصنوعی: اگر دوست به حیات واقعی زنده شود، همانند افلاطون که الگوی تمام پزشکان است.
هوش مصنوعی: جز به لطف خدا ممکن نیست که برای این درد بی درمان، راه حلی پیدا شود.
هوش مصنوعی: لطفاً مرا در مشکلات و سختیهای عشق تنها بگذارید، زیرا هیچکس مانند من در این وضعیت صبر و تحمل نداشته است.
هوش مصنوعی: به مقدرات و سرنوشت رضایت بده، چون اگر ناچار باشیم، نمیتوانیم از دام مصیبت نجات پیدا کنیم.
هوش مصنوعی: عشق را ناز و طنازی مکن و در کنار محبوب خود از زندگی لذت ببر، با دشمنان مخالفت کن و به آنها اهمیت نده.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
دو زلف تو صنما عنبر و تو عطاری
به عنبر تو همی حاجب اوفتد ما را
مرا فراق تو دیوانه کرد و سرگردان
ز بهر ایزد دریاب مر مرا یارا
بمان بر تن من زلف عنبرینت که هست
[...]
اسیر شیشه کن آن جنیان دانا را
بریز خون دل آن خونیان صهبا را
ربودهاند کلاه هزار خسرو را
قبای لعل ببخشیده چهره ما را
به گاه جلوه چو طاووس عقلها برده
[...]
اگر تو فارغی از حال دوستان یارا
فراغت از تو میسّر نمیشود ما را
تو را در آینه دیدن جمال طَلعت خویش
بیان کند که چه بودَست ناشکیبا را
بیا که وقت بهارست تا من و تو به هم
[...]
به سرنمی شود از روی شاهدان ما را
نشاط و خوش دلی و عشرت و تماشا را
غلام سیم برانم که وقت دل بردن
به لطف در سخن آرند سنگ خارا را
به راستی که قبا بستن و خرامیدن
[...]
زمانه حله نو بست روی صحرا را
کشید دل به چمن لعبتان رعنا را
هوای گل ز خوشی یاد می دهد، لیکن
چه سود چون تو فرامش نمی شوی ما را
ز سرو بستان چندین چه می پرد بلبل
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.