خوش نبود صبح دم شاهد و صحرا و می
طوف و تماشا و عیش چنگ و دف و نای و نی
گر متعصّب ترا عیب و ملامت کند
هرزه مکن استماع گو چه حدیث است هی
حّقِ تو باطل بود خیرِ تو شَرَ هم چنانک
جمع نگشته ست ضدّ رُشد نبوده ست غَی
در کفنِ خویش خُسب از لحدِ ما مگوی
چیست اِلی اَصِله خوانده نه ای کُلُّ شَی
قسمت هر کس جدا طالعِ هر کس دگر
این سجل از بدو کرد کاتبِ ابداع طی
کرد کلیم آرزو چشمه ی خضر و نشد
پس روِ او لاجرم دور فکندش ز پی
باز سکندر طمع کرد و به ظلمات شد
تا مگر او نیز هم گردد جاوید حَی
معنیِ آبِ حیات هر دو ندانسته اند
گویی نشنوده اند معجزه ی جامِ کی
مایه ی هر زندگی واسطه ای دیگرست
روحِ نباتی و ماء جامِ نزاری و می
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
نیز نباشد مدام هست چو بر ما گذار
حسرت امشب چو دوش محنت فردا چو دی
انا فی امر رشاد
بین غزو و جهاد
بدنی یغزو عدوّی
و الهوی یغز و فؤادی
بعد تو امید من قطع شد از زندگی
داد فراقت به باد نام و نشانم علی
گر ندهی می مرا دل ببرد جان ز پی
دلبر من کن بجام تا خط سر شارمی
روح دم از آن شراب در رگ و در خون و پی
رسته کن آئین جم شسته کن آثار کی
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.