شمارهٔ ۱۲۸۲
آخر منم و لبی و جامی
موقوف نی ام به ننگ و نامی
تشنیع چه می زنند بر من
بی پال و پری میان دامی
هر گه که به لب رسید جانم
حاصل شودم ز غیب کامی
از ملک جهان جز این ندارم
ماییم مدام در مدامی
تا در نزند به مغزم آتش
بیرون ننهم ز خویش گامی
واجب شده در سلوک عشاق
از خویش کشیدن انتقامی
آنجا که بدو رسد نماند
از ما نه نشانی و نه نامی
امشب چو گذر کنی به معراج
ای باد بدو رسان سلامی
گو می آیم به میهمانت
پرداخته دار خوش مقامی
هرجا به تکلف و تصرف
در گردنم آمده ست وامی
باشد که خزینه دار لطفت
زر بدهد و وا خرد غلامی
بنگر به کجا نزاری زار
و آن گه ز که می دهد پیامی
آری نبود غریب از آن جا
گر بنوازند ناتمامی
🖰 با دو بار کلیک روی واژهها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها میتوانید آنها را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
🖐 شمارهگذاری ابیات | وزن: مفعول مفاعلن فعولن (هزج مسدس اخرب مقبوض محذوف) | 🔍 شعرهای مشابه (وزن و قافیه) | ارسال به فیسبوک
این شعر را چه کسی در کدام آهنگ خوانده است؟
🎜 معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است ...
📷 پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی، 📖 راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
حاشیهها
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...