نه وقتی با منت بودی وصالی
کنونت در نمی یابم به سالی
دریغا روزگار مهربانی
چه دوران بود خوابی و خیالی
چنین باشد هوای بی وفایان
بگردد دم به دم حالی به حالی
نباشد عرصه ی ملک و وفا را
به نزدیک شما چندان مجالی
کم آخر از سلامی گر به یاران
نمی خواهی که بنمایی جمالی
گرم دل رفت مهر از جان نرفته ست
هنوزم با غمت هست اتصالی
نگه کن کز غمت با آن که کردی
نزاری را نمی گیرد ملالی
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: شاعر در این اشعار به یاد روزهای خوشی میافتد که در کنار معشوق بوده و حالا از او دور افتاده است. او به تلخی از دوران سپریشده یاد میکند و حسرت میخورد که چقدر زمان مهربانانه بود. شاعر بیان میکند که دنیای بیوفا تغییر میکند و انسانها همیشه در حالت ناپایداری هستند. او از معشوق میخواهد که اگر نمیخواهد زیباییاش را نشان دهد، حداقل با دوستانش احوالپرسی کند. هرچند که عشقش از دلش نرفته، همچنان با غم او ارتباطی دارد و میخواهد به یاد معشوق باشد. در نهایت، شاعر به این نکته اشاره میکند که هیچ کسی نمیتواند از تنهایی و غم فراق خود فرار کند.
هوش مصنوعی: وقتی با من به خوبی رفتار میکردی و در کنارت بودم، حالا نمیتوانم در سالهای اخیر به آن وصال و نزدیکی دست پیدا کنم.
هوش مصنوعی: متأسفانه، روزگار خوب و محبتآمیز به پایان رسیده است و اکنون تنها یاد و خاطراتی از آن دوران به جا مانده است.
هوش مصنوعی: این گونه است حال و هوای کسانی که وفادار نیستند، که هر لحظه حالشان تغییر میکند و آرامش ندارند.
هوش مصنوعی: در این دنیا، جای برقراری وفا و صداقت در نزد شما بسیار محدود است.
هوش مصنوعی: اگر نمیخواهی به دوستانت زیبایی خود را نشان دهی، پس کمتر از یک سلام هم برایشان کافی نیست.
هوش مصنوعی: اگرچه عشق و محبت از دلم رفته، اما هنوز هم ارتباطی با غم تو دارم و این ارتباط قطع نشده است.
هوش مصنوعی: به این فکر کن که به خاطر غم تو، حتی آن کسی که در گذشته به شدت تحت تأثیر قرار گرفته بود، اکنون دیگر اندوهی ندارد.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
چنین زرد و نوان مانند نالی
نکردهستم غم دلبر غزالی
نه آنم من که خنبانید یارد
مرا هجران بدری چون هلالی
نه مالیده است زیر پا چو خوسته
[...]
نگر تا از بلای او ننالی
که گر نالی ز ناله بر محالی
الا تا بر زمین و بر حوالی
ز دیبا گسترد نیسان نهالی
مبادا گیتی از دو شاه خالی
ز شه بونصر و خسرو بوالمعالی
ز هر دو خصم پست و دوست عالی
[...]
مرا وقتی خوشست امروز و حالی
قدحها پر کنید و حجره خالی
که داند تا چه خواهد بود فردا
بزن رود و بیاور باده حالی
رهی دلسوزتر از روز هجران
[...]
بنانک مستعد بالنوال
و شأنک غالب فی کل حال
تو آن شاهی که اقلیم خرد را
خجسته طالع و فرخنده فالی
و امرک لو خصصت به الثریا
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.