ای که غایب نیی از خاطر اگر مهجوری
پرده بردار ز رخ تا کی از این مستوری
ما نه آنیم که شایسته قُربت باشیم
گر گدا را به حرم ره ندهی معذوری
حکم حکمِ تو اگر زنده کنی ار بکشی
از تو فرمان دهی از معتقدان مأموری
از محبّت به محبّ چون رگِ جان نزدیکی
سهو گفتم نظر آن است به صورت دوری
ساقیا پُر بده آن جام که شوق انگیزد
تا تو از من برهی بو که من از مغروری
اوّل مستی و دیوانگیِ ماست هنوز
وز چنین باده تولّد نکند مخموری
خلق گویند شبی یارِ غَمش باش برو
هیچ راضی نشوم من به چنین مزدوری
لطفِ خوش باید با روی نکو ورنه چه فرق
نقشِ دیبا و حریر از صور فغفوری
تندُرستانِ سرافکنده چه دانند که ما
خستگان چون گذرانیم شبِ دیجوری
علّتِ عشق نزاری به طبیبان نبرند
که طبیبان نشناسند در این رنجوری
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
گر بصورت ملکی یا بلطافت حوری
تا به معنی نرسی از همه دلها دوری
حسن خلقست که از خلق بماند جاوید
حسن ده روزه چه باشد که برومغروری
دلبرا حسن رخت می ندهد دستوری
که بهم جمع شود عاشقی و مستوری
آمدن نزد تو بختم ننماید یاری
رفتن از کوی تو عشقم ندهد دستوری
ترک رویی تو وبی هندوی خال سیهت
[...]
هر که گوید که به آن جان جهان نزدیکم
باشد آن دعوی نزدیکی او از دوری
وان که گوید که ازو دورم، آن دوری او
هست در پرتو نزدیکی او مستوری
اگر از دیده ابنای زمان مستوری
خوش بیاسای که از جمله بلاها دوری
در شبستان فنا شمع تجلیت کجاست؟
تو هم ای بی سر و پا، موسی جان را طوری
نشکنی تا بُت هستی، ظفری نیست تو را
[...]
ای که چندین به هنرمندی خود مغروری
وای اگر بر تو گذارند دمی کار تو را
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.