دلبرا حسن رخت می ندهد دستوری
که بهم جمع شود عاشقی و مستوری
آمدن نزد تو بختم ننماید یاری
رفتن از کوی تو عشقم ندهد دستوری
ترک رویی تو وبی هندوی خال سیهت
زنگی چشم من از گریه شود کافوری
ذره از پرتو خورشید رخ روشن تو
در شب تیره چو استاره نماید نوری
تو ازین دستم اگر گوش بمالی چو رباب
من درین پرده بسی ناله کنم طنبوری
اگر از حال منت هیچ نمی سوزد دل
تو که این حال نبودست ترا معذوری
گر بنزدیک تو سهلست مرا طاقت نیست
اگرم یک نفس از روی تو باشد دوری
بنده بیمار فراقست و نه قانون ویست
که بوصل تو شفا خواهد ازین رنجوری
رنج عشقت نکشم بر طمع راحت نفس
پادشازاده ملکم نکنم مزدوری
گر بشفتالوی سیب زنخش یابم دست
هیچ شک نیست که به یابم ازین رنجوری
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: شعر از حسن رخت میگوید که دلش نمیتواند بدون محبوبش آرام بگیرد. او بیان میکند که در عشق و پنهانکاری نمیتواند تقاضای خاصی داشته باشد و وقتی به یاد معشوقش میافتد، دلش شعلهور میشود. حسن از غم دوری معشوقش میگوید و به زیبایی و نورانی بودن او اشاره میکند. او میخواهد که محبوبش به او توجه کند و از درد جداییاش بگوید، چرا که نداشتن محبوب برایش بسیار دشوار است و فقط در وصال او میتواند از رنجش رهایی یابد. عشقش عمیق و صادقانه است و او حاضر نیست به هیچ چیزی جز وصال محبوبش بیندیشد.
هوش مصنوعی: ای دلبر زیبا، چهرهات آنقدر دلانگیز است که هیچ دستوری نمیدهد تا عاشقی و پنهانکاری در هم جمع شوند.
هوش مصنوعی: نزدیک شدن به تو برای من مقدر نشده است و離ت از عشق تو به من هیچ فرمانی نمیدهد.
هوش مصنوعی: زیبایی چهرهات و خال سیاهت، چشمان من را از شدت گریه مثل کافور سفید میکند.
هوش مصنوعی: یک ذره از نور خورشید، چهره روشنت را در شب تاریک مانند ستارهای میدرخشد و روشنایی میبخشد.
هوش مصنوعی: اگر تو به این دستان من توجه کنی، همانطور که رباب نواخته میشود، من نیز در این فضا به شدت ناله و فریاد خواهم کرد.
هوش مصنوعی: اگر دل تو از وضعیت فعلیات ناراحت نیست، پس این وضعیت برای تو عذری ندارد.
هوش مصنوعی: اگر برای تو نزدیک بودن آسان است، برای من طاقتفرساست. حتی اگر تنها یک لحظه از چهرهات دور باشم، احساس ناراحتی میکنم.
هوش مصنوعی: شخصی بیمار جدایی تو هست و نه به خاطر هیچ قانونی، بلکه پیوستن به تو میتواند باعث بهبود حالش از این زجر و رنج شود.
هوش مصنوعی: نمیخواهم به خاطر آسایش خود، رنج عشق تو را تحمل نکنم و به خاطر آن راحتی، به خدمت کسی که در مقام پادشاهی است، درآیم.
هوش مصنوعی: اگر بوی سیبهای خوشمزه را استنشاق کنم، به طور حتم از این ناراحتی نجات مییابم.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
گر بصورت ملکی یا بلطافت حوری
تا به معنی نرسی از همه دلها دوری
حسن خلقست که از خلق بماند جاوید
حسن ده روزه چه باشد که برومغروری
ای که غایب نیی از خاطر اگر مهجوری
پرده بردار ز رخ تا کی از این مستوری
ما نه آنیم که شایسته قُربت باشیم
گر گدا را به حرم ره ندهی معذوری
حکم حکمِ تو اگر زنده کنی ار بکشی
[...]
دلبرا حسن رخت می ندهد دستوری
که بهم جمع شود عاشقی و مستوری
آمدن پیش تو بختم ننماید یاری
رفتن از کوی تو عشقم ندهد دستوری
اگر از حال منت هیچ نمی سوزد دل
[...]
هر که گوید که به آن جان جهان نزدیکم
باشد آن دعوی نزدیکی او از دوری
وان که گوید که ازو دورم، آن دوری او
هست در پرتو نزدیکی او مستوری
اگر از دیده ابنای زمان مستوری
خوش بیاسای که از جمله بلاها دوری
در شبستان فنا شمع تجلیت کجاست؟
تو هم ای بی سر و پا، موسی جان را طوری
نشکنی تا بُت هستی، ظفری نیست تو را
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.