وفا نکردی و پیوندِ عهد ببردی
به دشمنی من از دوستی بگردیدی
عفا الله آن که به کینش هلاک خواهی کرد
گر این که با منِ مسکین به مهر ورزیدی
هزار شب ز تو در خون نشستهام تا روز
مرا ز بد بتر آخر چه میپسندیدی
چنین کنند وفا حقّ ِ صحبت این باشد
که دشمنی به علیرغمِ دوست بگزیدی
گناهِ من به چه وجه اعتماد میکردم
چو دیدمت که دل اوّل نظر بدزدیدی
غمِ تو چند خورم ای که خونِ من خوردی
کرانه کردی و چندین جفا بورزیدی
من از نشانِ تو انگاشتم که بیخبرم
تو نیز نامِ من انگار کن که نشنیدی
به خدمت آمده بودم امیدها بر سر
وداع میکنم و میروم به نومیدی
نزاریا نه ترا گفتم اعتماد مکن
که او وفا نکند دل بدو مده دیدی
در آتشت بگدازد چو گل به هر ساعت
که هم چو غنچه ی در پرده باز خندیدی
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این متن شعری است که به موضوع وفا و بیوفایی اشاره دارد. شاعر از درد و رنج ناشی از خیانت و بیاعتنایی معشوقهاش سخن میگوید و از احساس ناامیدی و شکست در عشق خود گلهمند است. او از اینکه با وجود محبتش، معشوقه به دشمنیاش پرداخته و به او جفا کرده، انتقاد میکند. در نهایت، شاعر به این نتیجه میرسد که باید از این رابطه که او را به درد و غم میکشاند، دست بکشد و در عین حال یادآور میشود که اعتماد به کسی که وفا نمیکند، بیفایده است.
هوش مصنوعی: تو به وعدهات وفا نکردی و پیمانمان را شکستی، به خاطر دشمنیات از دوستی دور شدی.
هوش مصنوعی: خداوند او را ببخشد که به خاطر انتقامش قصد نابودیام را داری، اما اگر تو به من، که در حالتی ضعیف و ناتوان هستم، مهرورزی نشان بدهی، وضعیت کاملاً متفاوت خواهد بود.
هوش مصنوعی: هزار شب است که در غم و انتظار تو گریستهام تا اینکه روزی بهتر از این روزهای بد به سراغم بیاید. تو چه چیزی را میپسندیدی؟
هوش مصنوعی: وفا و صمیمیت به این مفهوم است که در دل دشمنی نسبت به کسی که دوستش داری، انتظارات و احساسات را برآورده کنی.
هوش مصنوعی: من به چه دلی اعتماد کردم و گناه کردم که وقتی تو را دیدم، دل به تو سپردم، در حالی که تو به محض دیدن، نگاهت را دزدیدهای.
هوش مصنوعی: چقدر باید به خاطر تو دچار غم و اندوه باشم، ای کسی که همچون خونِ من، از این درد و رنج من تغذیه کردی و بیرحمانه به من ستم کردی.
هوش مصنوعی: من از علامتهای تو فهمیدم که بیخبر هستم، تو هم طوری فکر کن که انگار نام من را نشنیدی.
هوش مصنوعی: به خاطر خدمت به شما آمده بودم و حالا با دلی پر از ناامیدی میروم و با امیدهایم وداع میکنم.
هوش مصنوعی: به کسی که به او اعتماد نکردهای، دل نده و به او امید و اعتماد نکن، زیرا او به قولش وفا نخواهد کرد.
هوش مصنوعی: هر لحظه مثل گلی که در آتش شعلهور میشود، به خاطر خندیدنت که همچون غنچهای در پرده باز میشود، دچار درد و سوزش میشوم.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
خلاف شرط محبت چه مصلحت دیدی
که برگذشتی و از دوستان نپرسیدی
گرفتمت که نیامد ز روی خلق آزرم
که بیگنه بکشی از خدا نترسیدی
بپوش روی نگارین و موی مشکین را
[...]
چه جرم رفت که یکباره مِهر ببریدی
چه اوفتاد که از ما عنان بپیچیدی
به قول و عهد تو دیگر که اعتماد کند
که هر سخن که بگفتی از آن بگردیدی
تو باز بر سر میدان عشق پای منه
[...]
چه جرم رفت که یکباره مهر ببریدی
چه اوفتاد که از ما عنان بپیچیدی
به قول و عهد تو دیگر که اعتماد کند
که هر سخن که بگفتی از آن بگردیدی
هزار بار بگفتم که نشنوی زنهار
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.