شمارهٔ ۱۱۶۳
نه قبول کرده بودی که ز عهد برنگردی
چه گناه کردم آخر که خلافِ عهد کردی
به کجا روم زکویت به که التجا نمایم
که تو حیاتِ جانی که توم دوایِ دردی
من و دانش و محبت تو و هرچنان که خواهی
چه کری کند به خونم که تو آستین نوردی
نتوان به حیله بردن نه محبت از دلِ من
نه ز زلفِ شب سیاهی نه ز رویِ روز زردی
نه ملامتِ احبّا نه علامت اطبّا
که نه آن حرارت است این که ز دل رود به سردی
به وفا و عهد واجب شده سعی و جهد بر من
مگر این قدر نتوانم که به سر برم به مردی
به دو چشم گفتی اول بخورم غمِ نزاری
چو بدان رسید یک جو غمِ کارِ ما نخوردی
🖰 با دو بار کلیک روی واژهها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها میتوانید آنها را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
🖐 شمارهگذاری ابیات | وزن: فعلات فاعلاتن فعلات فاعلاتن (رمل مثمن مشکول) | 🔍 شعرهای مشابه (وزن و قافیه) | ارسال به فیسبوک
این شعر را چه کسی در کدام آهنگ خوانده است؟
🎜 معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است ...
📷 پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی، 📖 راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
حاشیهها
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...