برفتی و ما را فراموش کردی
شراب مُرَوَّق بسی نوش کردی
چو نامم برآمد زبان در کشیدی
به زنهار انگشت در گوش کردی
چه کردیم از بیوفایی که ما را
ز جام جفا مست و بیهوش کردی
بر اسب جفا کوتلی برفزودی
جفا برفزودی ستم غوش کردی
همین بس سزای تو چون ناسزا را
کنارش گرفتی و آگوش کردی
به جانت که نیکو نگارا
که عهد نزاری فراموش کردی
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این شعر، شاعر از بیوفایی معشوق گلهمند است. او به یاد آورده که معشوق پس از رفتن، او را فراموش کرد و به خوشگذرانی با شراب مشغول شد. شاعر از بیوفاییها و ستمهایی که بر او رفته میگوید، اینکه چطور به خاطر این جفاها خسته و بیهوا شده است. او همچنین به عهدی که با او داشتند اشاره میکند و به معشوق میگوید که این وعدهها را فراموش کرده است. در مجموع، شاعر از احساس درد و غم ناشی از جدایی و خیانت مینالد.
هوش مصنوعی: تو رفتی و ما را فراموش کردی و در عوض، شراب خوشگوار زیادی نوشیدی.
هوش مصنوعی: وقتی نام من بر زبان آمد، به نشانه هشدار انگشتت را در گوش خود گذاشتی.
هوش مصنوعی: ما چه کار کردیم که تو ما را با بیوفاییات مست و بیهوش کردی؟
هوش مصنوعی: بر اسب بیرحمی زین جدیدی گذاشتی، و بیرحمی بیشتری را با خود آوردی و ستم را بر جان مردم تحمیل کردی.
هوش مصنوعی: تنها همین کافی است که تو چون ناسزا را در کنار خود جای دادی و آن را در آغوش گرفتی.
هوش مصنوعی: به جانت که ای خوب من، تو پیمانی که با من داشتی را فراموش کردهای.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.