گر نداری خبر از چشمه ی حیوان به من آی
تا به سرچشمه ی خضرت برم انگشت نمای
اگرت طاقت تشنیعِ جَهول است بیا
در خرابات و درِ میکده بر خود بگشای
نی غلط رفت که از خویش برون آمدن است
وان جهانیست که آنجا نه جهان است و نه جای
وان چه جای است و مقاماتِ برانداختگان
که در آنجا نبود نه دل و دین نه سرو پای
ور سرِ بی سر و سامانت به برگ است و نوا
هرچه از خویش برون آمده باشی به من آی
ناشری پوش نه کمخا و نخ و اطلس و خز
نیستی کرمِ قَزین بیش به خود برمتنای
رفته تا سایه ی پای علم عشق خوش است
بیش هم پهلوی دیوارِ پی آزرده مپای
رای تو آفتِ دین تو و رنج دل تست
جنبشی کن ز خودی برشکن ای صاحب رای
عقل مشاطه ی رای آمد و رای احول چشم
چشم احول نپذیرد چو رخ خوب آرای
طمع خیر نزاری ببر از کون و مکان
چه تمتع ز جهانی که بود حادثهزای
حب ذریه ی اولادِ حبیبالله بس
هم برین باش و برین هیچ دگر برمفزای
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
مهرگان آمد و سیمرغ بجنبید از جای
تا کجا پرزند امسال و کجا دارد رای
وقت آن شد که به دشت آید طاوس و تذرو
تاشود بر سر شخ کبک دری شعر سرای
نیز در بیشه و در دشت همانا نبود
[...]
ای ترا کرده خدا بر ملکان بار خدای
شکر بادا که ترا داد بما باز خدای
جان و دل باز نیامد بتن خسته ما
تا ترا باز نیاورد جهاندار بجای
چو شبانی تو و ما چون رمه و فتنه چو گرگ
[...]
ویحک ای صورت منصوریه باغی و سرای
یا بهشتی که به دنیات فرستاد خدای
گر به عینه نه بهشتی نه جهانی که جهان
عمر کاهست و تو برعکس جهان عمرفزای
نیلگون برکهٔ عنبر گل بسد عرقت
[...]
چیست آن جرم مربع بفلک ساخته جای
آنکه دارد ز شرف بر سر نه گردون پای
خال رخساره دین چتر سر خسرو شرع
نقطه نون نبوت علم علم فزای
مردم چشم شریعت حجرالاسود عقل
[...]
تو همه کاخ طرب سازی و خاقانی را
در همه تبریز اندهکدهای بینم جای
او بدین یک درهٔ خویش تکلف نکند
تو بدین ششدرهٔ خویش تفاخر منمای
ماه در هفت فلک خانه یکی دارد و بس
[...]
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.