گنجور

برای پیشنهاد تصاویر مرتبط با اشعار لازم است ابتدا با نام کاربری خود وارد گنجور شوید.

ورود به گنجور

 
حکیم نزاری

یکی بود در شهرِ تون پیش ازین

که از صحبتش خلق بودی حزین

نبودی دمی بی‌حریف و شراب

حریفان و لیکن ازو در عذاب

عجب عادتی خوی بی‌چاره بود

نه گه‌گاه بودی که همواره بود

ز مجلس به هر چاره و حیلتی

نرفتی برون تا نخوردی لتی

چو دستش فرو کوفتندی و سخت

سویِ خانه رفتی سراسیمه بخت