|
غیرفعال و فعال کردن دوبارهٔ حالت چسبانی نوار ابزار به بالای صفحات
|
|
راهنمای نوار ابزار
|
|
پیشخان کاربر
|
|
اشعار و ابیات نشانشدهٔ کاربر
|
|
اعلانهای کاربر
|
|
ادامهٔ مطالعه (تاریخچه)
|
|
خروج از حساب کاربری گنجور
|
|
لغزش به پایین صفحه
|
|
لغزش به بالای صفحه
|
|
لغزش به بخش اطلاعات شعر
|
|
فعال یا غیرفعال کردن لغزش خودکار به خط مرتبط با محل فعلی خوانش
|
|
فعال یا غیرفعال کردن شمارهگذاری خطوط
|
|
کپی نشانی شعر جاری در گنجور
|
|
کپی متن شعر جاری در گنجور
|
|
همرسانی متن شعر جاری در گنجور
|
|
نشان کردن شعر جاری
|
|
ویرایش شعر جاری
|
|
ویرایش خلاصه یا برگردان نثر سادهٔ ابیات شعر جاری
|
|
شعر یا بخش قبلی
|
|
شعر یا بخش بعدی
|
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به بیان احساسات عمیق انسانی میپردازد. شاعر از شخصی میخواهد که در صورت بروز غم، آن را به کسی نگهندارد و از آن صحبت نکند. او اشاره میکند که اگر دلش رنجیده است، بهتر است به دشمنانش خوشحالی نشان دهد و از غم خود بپوشد. همچنین، شاعر به موضوعی دیگر اشاره میکند که درد و غم بیهودهای را بیان نکند که موجب خوشحالی دشمنان و ناراحتی دوستانش شود. در کل، شعر به تنهایی و درونیبودن احساسات انسانی پرداخته و نگاهی به روابط انسانی و تأثیرات آن دارد.
هوش مصنوعی: اگر از غم و درد خود شکایت داری، پس بهتر است که با هیچکس در این مورد صحبت نکنی و درد دلت را بازگو ننمایی.
هوش مصنوعی: اگر کسی دلش به خاطر غمها و مشکلاتش در عذاب است، با نشان دادن محبت و توجه به او میتوانی به آرامش قلبش کمک کنی. اما اگر آن شخص دشمن باشد و حال خوشی داشته باشد، باید تلاش کنی تا او را ناراحت کنی.
هوش مصنوعی: این حس غم دیگری است که بیفایده گفته میشود. دشمنان را خوشحال و دوستان را غمگین میکند.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
شاها بهانه جویی تا زرفشان کنی
وز سیم و زر زمین چو ره کهکشان کنی
از دوستی بخشش گلشن کنی همی
کز زر و گل زمین را چون گلستان کنی
زین سیم و زر که بخشی شاها شگفت نیست
[...]
از غمزه تیر سازی و ز ابرو کمان کنی
تا من چو نام بوسه برم قصد جان کنی
گر یک نظر به جان بخریم از لبت، هنوز
ترسی کزان معامله چیزی زیان کنی
وقتی که نیم جرعهٔ شادی به من دهی
[...]
ای آنکه هر دم از نگه دلنواز خویش
جان دگر به قالب حسرت روان کنی
بر لب چو نوبهار تبسّم کنی سبیل
رخسار آز را چو رخ گلستان کنی
جوهرنما کند چو غضب تیغ ابروت
[...]
بر هر زمین که جلوه کنی آسمان کنی
می زیبدت که ناز به کون و مکان کنی
این لطف جلوه ای که ز سرو تو دیده ام
بر خاک اگر گذر فکنی پرنیان کنی
هر جا گشایی از پی دل زلف پرشکن
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.