گنجور

برای پیشنهاد تصاویر مرتبط با اشعار لازم است ابتدا با نام کاربری خود وارد گنجور شوید.

ورود به گنجور

 
نشاط اصفهانی

زهی رفیع جنابی که درگه عالیت

سپهر را به بسیط زمین تشکل کرد

عروسی معنی طبعم بعقد نظم نداد

که جز بزیور مدح تواش تحمل کرد

رهی بخواستن قطعه از جناب تو دوش

پسی از تفکر بسیار بس تخیل کرد

که تا چگونه کند عرض این حدیث بتو

بسی تردد بنمود و بس تامل کرد

به دستیاری این قطعه ملتمس گردید

به پایمردی الطاف تو توکل کرد

 
 
 
کمال‌الدین اسماعیل

زهی ستوده خصالی که با کفایت تو

همی نیارد تیر فلک تغفّل کرد

تویی که هرکه زخاک جناب تو بگذشت

همه حکایت دلداری و تفضّل کرد

زرنگ خامه و نظم حدیث تو هر سال

[...]

فیاض لاهیجی

نماز شام چنان نشئة میش گل کرد

که آفتاب ز بدمستیش تنزل کرد

نسیم زلف تو زد بر دماغ او هر گاه

صبا به عهد تو میل شمیم سنبل کرد

مگر به باغ تو بودی که امشب از بلبل

[...]

صامت بروجردی

چو در پیاده‌شدن اندکی تغافل کرد

عتاب حق پی تادیب حضرتش گل کرد

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه