مهی امشب مگر در خانهٔ ماست
که عالم روشن از کاشانهٔ ماست
به آبادی مبر ای خواجه رنجی
ببین گنجی که در ویرانهٔ ماست
ملامتها که بر من کردی امروز
روا بر ناصِح فرزانهٔ ماست
بگو با عاقلان زنجیر زلفش
نصیب این دل دیوانهٔ ماست
به هرجا شمع او مجلسفروز است
سزای سوختن پروانهٔ ماست
نه هر آبی نشاطانگیز باشد
شرابی جو که در میخانهٔ ماست
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این شعر، شاعر به زیبایی و شادیای که در خانهاش وجود دارد اشاره میکند و از خواجه میخواهد که از رنجش دوری کند و به گنجی که در ویرانیاش وجود دارد توجه کند. او همچنین به ملامتهایی که امروز بر او رفته است، میپردازد و میگوید این ملامتها بر ناصحان و عاقلانی که در عشقش غرق شدهاند، رواست. شاعر به وجود روشنایی و گرمای دل در محافل اشاره میکند و میگوید این سوختن عاشقانهاش برای پروانهها و دیگران سزاست. در انتها به نوشیدنی خاصی اشاره میکند که در میخانهاش موجود است و تأکید میکند که هر آبی نمیتواند شادابکننده باشد.
هوش مصنوعی: امشب مهتاب احتمالاً فقط در خانهٔ ماست، زیرا نور عالم از محل زندگی ما میتابد.
هوش مصنوعی: ای خواجه، به روستای آباد نرو و زحمت نکش، چون گنجی که در ویرانهی ما وجود دارد را ببین.
هوش مصنوعی: امروز انتقادهایی که به من کردی، به ناصح دانا و فرزانه ما نیز وارد است.
هوش مصنوعی: با کسانی که باهوش و معقول هستند، بگو که زنجیر زلف محبوب، سهم دل دیوانهٔ من است.
هوش مصنوعی: هر کجا که نور شمعش میدرخشد، سزاوار است که پروانهٔ ما بسوزد.
هوش مصنوعی: هر آبی نمیتواند موجب شادابی و سرزندگی باشد؛ شرابی که در میخانه ماست، خاص و خوشطعم است.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.