گنجور

 
نشاط اصفهانی

نبود عجب ار برقی در خرمن ما بینی

باشد عجب ار برگی در گلشن ما بینی

دیوانگی ما را امروز مبین، فرداست

کان سلسله ی مشکین در گردن ما بینی

جز جام سفالینم خشتی دو ببالین نیست

در کنج خرابات آی تا مخزن ما بینی

مهر فلک ار خواهی زایوان ملک جویی

مهر ملک ار جویی از روزن ما بینی

این کشت که دیدی بود آبش همه از این ابر

شاید اگر از وی برق در خرمن ما بینی

 
نسک‌بان: جستجو در متن سی‌هزار کتاب فارسی
sunny dark_mode