گنجور

 
نشاط اصفهانی

ز آتش عشق نخستین قسم

اولین نفخه و آخر نفسم

خواجه تاش خردم بنده ی عشق

خواجه ی و هم و امیر هوسم

بهر این گمشدگان از دل و لب

آتش قافله ی بانگ جرسم

دوستم من که جز او نیست کسی

دوست من نیست که من هیچکسم

ساخت از زحمت پرواز خلاص

چنگل باز و شکنج قفسم

ساغر از دست شهنشه زده ام

مست شاهم چه زیان از عسسم

هر کسی را هوسی در سرو من

هوسم اینکه نباشد هوسم

پا نهادم بسر بر هر دو جهان

تا بپای تو بود دسترسم

هیچکس بیغمی امروز نشاط

غیر من نیست که من هیچکسم

 
نسک‌بان: جستجو در متن سی‌هزار کتاب فارسی
sunny dark_mode