گنجور

 
نشاط اصفهانی

ناله ها بر لب و از ناله اثرها داریم

با خیال تو چه شب‌ها چه سحرها داریم

بی‌خود و بی‌خبر و عاجز و مسکین و ضعیف

بخر ای خواجه ببین تا چه هنرها داریم

از دیار دگریم آمده سوی تو، کجاست

ترجمانی که بگوید چه خبرها داریم

یک نظر بیش بلعل تو ندیدیم و کنون

روزگاریست که در دیده گهرها داریم

از عدم تا بوجود اینهمه ره آمده ایم

می ندانیم در این ره چه ضررها داریم

از عدم تا بوجود اینهمه ره باید رفت

دیر شد دیر که در پیش سفرها داریم

بار بگذارو گرانی بنه ای دل که براه

گر سبکبار نباشیم خطرها داریم

چند روزیست که بر عقل بهمدستی عشق

غارت آورده و امید ظفرها داریم

خدمت سایه کشد تا بر خورشید نشاط

نخل‌ها کشته و امید ثمرها داریم

 
نسک‌بان: جستجو در متن سی‌هزار کتاب فارسی
sunny dark_mode