تو بر سر کودکان نهاده
ما بر کف دست جان نهاده
بس سنگ گران به بیع جان ها
در پله ابروان نهاده
یک سود نموده زیر زلفت
در هر شکنی زیان نهاده
در قند تو خنده رخنه کرده
ما جان به قصور آن نهاده
لب داده به مشتری شکر چش
پس نرخ شکر گران نهاده
ما پست گرفته نرخ نازت
تو پای بر آسمان نهاده
بگرفته دلی چو خاره در بر
بس پشت به پرنیان نهاده
شب ناشده بسته ای دکان را
سنگی به کلید آن نهاده
شهری پی یک نظر به بامت
زر بر کف پاسبان نهاده
وز شوق تو جان در آستین ها
رخ خلق بر آستان نهاده
بس خاک ز بیم تو «نظیری »
برداشته در دهان نهاده
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
ای دل به جفات جان نهاده
جان پیشکشت جهان نهاده
شهری همه ز آهنین دل تو
قفلی زده بر دهان نهاده
بر طرف لب تو جان عیسی
[...]
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.