فکر و غم را سر به جان مردم ناشاد ده
ما به تو شادیم ما را خاطر آزاد ده
هر که را جانان کشد ماتم نمی دارد کسی
دوستان کشته خود را مبارکباد ده
دور ازان در مرده ام کی می کند خاکم قبول
در تنم آتش زن و خاکسترم بر باد ده
شور و غوغا بیش شد از بند و زنجیر ای پدر
ترک غمخواری این مجنون مادرزاد ده
برنمی تابد دل اما عشق می فرمایدم
کز ده ویران خراج کشور آباد ده
عاجزانیم از دیار خود به پابوس آمده
عجز ما بشنو نمی گوییم ما را داد ده
یار می آید «نظیری » زندگی از بهر چیست
دیده بگشا و به مردم جان فشانی یاد ده
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
سرو من بنمای قد و خجلت شمشاد ده
برفشان دستی برقص و عالمی بر باد ده
تو نه آن مرغی که صید کس شوی از مامرم
دام صحبت شو زمانی بازی صیاد ده
ما چنین لب تشنه و تو جرعه میریزی بخاک
[...]
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.