گنجور

 
نظیری نیشابوری

کرشمه تو برد از قمارخانه حریف

خورد ز دست تو تایب شراب بی تکلیف

رفیق کعبه و هم مشرب خراباتی

به نام و ننگ نبینی زهی حریف لطیف

ز عشق روی تو در هیچ باغ و مصطبه نیست

که مطربی نکند صوت تازه ای تصنیف

جفات می کشم و با تو برنمی آیم

نهاده بار گران عشق پیش مور ضعیف

نمی شود نکشم ناله و به سر نزنم

غمی چو کوه گران و تنی چو کاه نحیف

فلک ز سیر بماند زمانه برگردد

اگر درازی این راه را کنم تعریف

ضعیف نالی و مسکین دلی طلب دارند

نه حرف شید به ره می رود نه طبع ظریف

دو هفته با تو وصالی و خلوتی خواهم

که صرف باده کنم حاصل ربیع و خریف

به وجد خرقه چو پروانه جانش درسوزد

چو سمع گر به «نظیری » عطا کنی تشریف