هرکه تایِب گردد از می بر رخ او رنگ حیف
از سر کوی مغان بر کاسهٔ او سنگ حیف
از عصا و سَبحهام نفزود قدر و حرمتی
گردن مینا ز چنگم رفت و زلف چنگ حیف
از می و مستان بریدم یار هشیاران شدم
خویش را انداختم در قید نام و ننگ حیف
کامرانیهای خاطر جان و دل را تیره ساخت
شه چو بیعصمت بُوَد بر مُلک بر او رنگ حیف
تا به راحت تکیه کردی گفت دنیا: اَلرَّحیل
بانگ بیهنگام دارد مرغ خوشآهنگ حیف
پیکر فَغفور و خاقان شد درین منظر خراب
میخورد عاقل به نقش مانی و ارژنگ حیف
خوبیای در کس نمیبینم که بنمایم به او
در بغل تاریک شد آیینهام از زنگ حیف
خط چو شد با طرهاش همسایه جای جان گرفت
خانه درویش شد از قُرب منعم تنگ حیف
ناز بر شاهد «نظیری» وقت پیری میکنی
بس خِرِف گردیدهای از عقل و از فرهنگ حیف
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به بیان حسرت و افسوس شاعر نسبت به از دست رفتن شادیها و زیباییهای زندگی میپردازد. او به اثرات منفی دنیا و دوری از می و مستان اشاره میکند و میگوید که با انتخاب راه هشیاری و دوری از لذتها، خود را به قید نام و ننگ گرفتار کرده است. شاعر از نابودی خوشیها و زیباییها در زندگی صحبت میکند و به تنگناهای اجتماعی و فرهنگی نیز انتقاد میکند. در نهایت، او حسرت میخورد که در سن پیری و ناتوانی، به جای لذت، سنگینی و بیثمر بودن زندگی را تجربه میکند.
هوش مصنوعی: هر کسی که از می (شراب) خود را پاک کند و به حالت توبه درآید، رنگ چهرهاش همچون شراب سفید میشود. ولی افسوس که بر سر کوی مغان (شرابفروشان) سنگی بر کاسهٔ او قرار میگیرد، که نشان از غم و اندوه اوست.
هوش مصنوعی: از عصا و تسبیحی که دارم، ارزش و احترامی بیشتر به دست نمیآورم؛ به طوری که زیبایی و مقام نگار همچنان از دستانم رفته و تنها زلفش باقی مانده است.
هوش مصنوعی: از می و شادمانی فاصله گرفتم و به حال هشیاران درآمدم. خودم را گرفتار نام و ننگ کردم و این واقعاً افسوسبرانگیز است.
هوش مصنوعی: خوشیها و موفقیتهای زندگی و روح را زمانی که حاکم بیتقوا و نالایق باشد، تحت تأثیر قرار میدهد و بر زندگی مردم سایهای از ناامیدی میافکند.
هوش مصنوعی: وقتی که به آرامش و راحتی رسیدی، دنیای فانی به تو یادآوری میکند که زمان رفتن فرا رسیده و این جدایی مثل صدایی بیموقع است، در حالی که زندگی میتوانست زیبا و دلنشین باشد.
هوش مصنوعی: در این صحنه، بدن شاهان و پادشاهان در حال ویرانی به محو شدن است و عاقل در حالی که مشغول نوشیدن شراب است، به تصویر مانی و ارژنگ مینگرد و افسوس میخورد.
هوش مصنوعی: در هیچکس خوبیای نمیبینم که بخواهم آن را به او نشان دهم، چرا که آیینهام از زنگ زدن تاریک شده است. حیف است.
هوش مصنوعی: وقتی خط موی او با هم گره خورد، جان من به آن نزدیک شد و خانه من به واسطه نزدیکی به او مانند خانه یک درویش شده است. آری، حیف که این حالت به اندازهای تنگ و محدود است.
هوش مصنوعی: در سن پیری به زیبایی و دلربایی کسی توجه و ناز میکنی، اما در این سن دیگر خیلی ناتوان و کمفهم شدهای و این جای تأسف دارد.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.