دست کسی نبسته و افسون نکرده کس
هستی تمام برده و محزون نکرده کس
تلخی به خنده گفته و باطل نکرده خیر
نوشی به قهر داده و ممنون نکرده کس
رنجور آن نگاهم و محتاج آن لبم
مارم به جان گزیده و افسون نکرده کس
در جلوه گاه وصل تو از بس هجوم رشک
یوسف به چه فتاده و بیرون نکرده کس
احیای قبر ما که به کوی تو می کنند
عیسی به دار مانده و مدفون نکرده کس
جام شراب عیش حریفان لبالبست
بی غصه در پیاله ما خون نکرده کس
صد قرن بر محبت لیلی گذشته است
بیداد بر قبله مجنون نکرده کس
اعراض از کلام «نظیری » چه می کنی
انکار نخل قامت موزون نکرده کس
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
تیغ از نیام بیهده بیرون نکرده کس
ما را به هیچ کشته و ممنون نکرده کس
فرصت ز دست رفته و حسرت فشرده پای
کار از دوا گذشته و افسون نکرده کس
داغم ز عاشقان که ستمهای دوست را
[...]
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.