گنجور

 
نظیری نیشابوری

صبح شد راه شهر و برزن پرس

باده بستان و مصرف از من پرس

گردن شیشه گیر و غبغب جام

از حریفان سراغ گلشن پرس

حوری از لولیان شهر بخواه

نرخش از شاهدان هم فن پرس

نه ادب را مجال و یارا ده

نه حیا را مقام و مسکن پرس

عمل عاصیان کن و پس از آن

نقض میعاد از برهمن پرس

حشر اموات خاک تحقیق است

این خبر را از بهار و بهمن پرس

در چمن حشر نیستان کردند

راز خاک از زبان سوسن پرس

اجر مستی عمای نرگس دان

جرم تیزی ز خار الکن پرس

عمرها عیب دوستان گفتی

وصف خود ساعتی ز دشمن پرس

سخن راست صادقان گویند

گر «نظیری » نگوید از من پرس

 
نسک‌بان: جستجو در متن سی‌هزار کتاب فارسی
sunny dark_mode