گنجور

 
نظیری نیشابوری

ای که نامه می‌نویسی سوی من فرمان نویس

خدمتی کز دست می‌آید مرا بر جان نویس

دوستان تا نامه واکردن پریشان می‌شوند

لطف فرما هرکسی را نام بر عنوان نویس

چند عرض آبرومندی به نام کشوری

در سر نامه نمی گنجیم بر پایان نویس

گرد جور خویش و پیمان درست ما بگرد

هرکجا در جور نقصی هست بر پیمان نویس

گر در آیینه نمی خواهی که بینی مثل خویش

آیتی از رشک و عنبر بر مه تابان نویس

گرمی سودای ما تا هست این بازار هست

چشم من افشانگرست و روی تو ریحان نویس

کلک روح افزای را در پرسش در رنجه ساز

یعنی از بهر «نظیری» نسخه درمان نویس